نظرات درباره کتاب سفید سفید مثل برف و نقد و بررسی خوانندگان | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب سفید سفید مثل برف

نظرات کاربران درباره کتاب سفید سفید مثل برف

۲٫۱
(۱۰۵)
کاربر 70214
داسنان بدی نیست. نویسنده زحمت خودش را کشیده. اما سوژه اش تا اندازه ای معمولی است..لایه های زیادی هم ندارد.
e.king
داستانی که مفهوم خاصی نداشت و بسیار ضعیف بود
نییما
داستان به هم پیوستگی روائی خوبی داشت ولی از نیمه داستان به بعد کسل و خسته کننده شده بود. شاید اصرارنویسنده به توصیف حالات بدون هیچ اتفاق داستان را کسل کننده نموده بود.
آرش
همین که بدانیم داستانی می خواهد زندگی یک تن فروش را تعریف کند, حتی اگر قبلا هزاران بار داستانی با این موضوع خوانده باشیم, خواسته یا ناخواسته اولین قلاب را داریم. اخیرا هم که تقریبا همه نویسنده هایی که این موضوع را می نویسند سعی می کنند دنیا را از دید مظلومانه تن فروش تعریف کنند (که در واقع غالبا همینطور هم هست) و این روش با این زاویه دید تازگی چندانی ندارد. تنها چیزهایی که باقی است فضاسازی و شخصیت پردازی و آدمهای اطراف اوست و البته آنچه بر او خواهد گذشت. در این داستان شخصیت پردازی زن تن فروش نسبتا خوب بود و فضاسازی هم بد از آب درنیامده بود; اما این داستان که بد هم نیست واقعا چه حرف جدیدی می خواست بزند؟ یا از چه روش جدیدی برای روایت داستان استفاده کرده؟ یا اصلا چه داستان جدیدی برای ما تعریف کرد؟ متاسفانه پایان گنگ داستان حتی با وجود سفیدخوانی ها هم چیزی به من نداد.
ali
داستان از ریتم نمی افتد و خواننده رو با خودش همراه می کنه نویسنده بدون اینکه از خطوط قرمز اجتماعی عبور کنه مفهوم فضای داستانرا به خوبی برای خواننده قابل فهم می کنه و در انتها با یک پرسش توی ذهن خواننده نسبت به قصد نهایی شخصیت دوم داستان یعنی راننده و مستعسل شدن شخصیت اول داستان در تن دادن دوباره به سوار شدن دوباره یه جور خواننده رو کاملا در فضای این جور خانم های خیابانی می بره امیدوارم هیچ کسی در این دنیا از روی اجبار تن فروشی نکنه الهی آمین.
mahsa
داستان روان بود و به خوبی فضای برفی و سردی هوا توصیف می شد در این داستان. فقط آدم نمیفهمید که توران چه انتظاری از راننده غریبه دارد او که بخاطر همین متفاوت بودن رفتار راننده با او و حس حمایتی که راننده به او داد سوار آن ماشین شده بود پس چرا سعی داشت به او نزدیک بشه و نظر راننده رو به خودش جلب کند، در حالی که از رفتار های راننده معلوم بود با بقیه افرادی که توران با آنها مواجه شده بود فرق دارد!؟
parissa
داستان کوتاه خوبی بود ولی با توجه با داستان های کوتاهی که قبلا خونده بودم کمی گنگ تموم شد به خصوص در رابطه با مرد غریبه ای که همسفر توران شده بود... نویسنده عزیز کاملا مشخص نکرده بود که این مرد چه قصدی داشته و من به عنوان خواننده بین چند گزینه ی احتمالی باید انتخاب کنم. که آیا پلیس بوده, آیا مثل مردای دیگه ای که به توران توجه کرده بودن قصدی داشته و حتی این احتمال رو هم دادم که شاید قصد به قتل رسوندن توران در جای پرتی رو داشته!!! به هر حال داستان کشش و استرس لازم رو در خواننده ایجاد میکنه ولی در نهایت بدون راضی کردن خواننده به پایان میرسه..... ولی هم چنان این احتمال رو هم میدم که شاید دقیق متوجه داستان و شخصیت ها نشدم... ممنون از نویسنده عزیز
خالد
تقریبا یک روز از زندگی سرشار از بدبختی و درد یک زن خیابانی. مشخص بود که نویسنده سعی داشته قضاوت نکنه و فقط راوی وقایعی باشه که برای شخصیت اصلی اتفاق می افته.(فقط ای کاش از چادر به عنوان پوشش استفاده نمی کرد). نویسنده خیلی خوب تونست برسونه که حتی این افراد هم گاهی از صمیم قلب به دنبال امنیت، آسایش و نگاهی پاک هستن که اونا رو برای خودشون بخواد نه هوی و هوس. منتهی شخصیت مرد مسلح یه مقدار...نه، خیلی گنگه. من اول فکر کردم که شاید همون برادره باشه یا دوستش که برای نجات یا کمک دختره اومده ولی نقشش خیلی گنگ بود و آخرش مشخص نشد دلیل و انگیزه اش چیه؟ آیا قصد کمک داشت؟ یا باید از نگاهش به پای بیرون افتاده زن می فهمیدیم خودش هم نیت هایی داره؟ آیا پلیس بود؟ چرا نویسنده محترم این داستان...و خیلی نویسندگان دیگه...فکر می کنن داستان کوتاه باید گنگ باشه؟ چرا مشخص شدن چیزا و سر وته داشتن رو بد یا غیرضروری می دونن؟ به هر حال، شخصیت پردازی زن خیابانی خوب پرداخت شده بود و باورپذیر نشون می داد و داستان هم گرچه اکثر مردها...۹۹ درصد...رو فاسد نشون می داد قوی کار شده بود. ممنون.
neda zand
توصیفات صحنه و تمثیلها عالی بودند اما داستان نقطه اوج نداشت و درتمام طول داستان منتظر پیام نویسنده بودم اما راستش چیزخاصی دستگیرم نشد!
es2
در حد داستان کوتاه خوب بود.
soheila45
راستش زیاد خوشم نیومد ،البته در حد داستان کوتاه بد نبود.
امیرمحمد
فضاسازی خوبی داست
حامد
فضاسازی‌ها عالی بود.
▪︎ sᴀʟᴠᴀᴅᴏʀ
چقدر صفحاتش کمه حالا داستانش چطوره؟
الناز
داستان نخ نما و سوژه تکراری! از همون اول داستان منتظر بودم کی به آخرش میرسم از بس خسته کننده بود! هدف مرد غریبه که مشخص نشد و سوال من اینه کا چرا یک فاحشه باید چادر سر کنه؟؟

حجم

۰

تعداد صفحه‌ها

۲۰ صفحه

حجم

۰

تعداد صفحه‌ها

۲۰ صفحه

صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد