نظرات کاربران درباره کتاب شنتیا

دقیقا از روی کتاب خود نویسنده عطر وحشی کپی شده بود .و برای من که عطر وحشی را خوانده بودم هیچ جذابیتی نداشت.واز این رو به نویسنده عزیز توصیه میکنم که برای وقت خودشان وخواننده ارزش قایل باشند.در ضمن این مسعله را نباید از نظر دور داشت به لحاظ قلم گیرای ایشان در هر رمان سوژه یا مطللبی را انتخاب کنند که چیزی به خواننده اضا فه کند..با تشکر فراوان.

نویسنده قلم بسیار زیبایی داشتن و به خوبی از!توصیفات و ارایه های ادبی تو کتابشون بهره بردن اما به نظرم قلمشون بیشتر مناسب نوشتن متنهای احساسی بود نه رمان خود رمان داستان یه عشق نوجوونی بود نه هیجان خاصی!داشت نه قصه جدیدی. یه روند یکنواخت که با جملات ادبی تکراری همه اش عشق سوگند به شنتیا رو توصیف میکرد به طوری که تکرار این عشق دیگه حوصله خواننده رو سر میبره من که خیلی از صفحات رو نخونده رد کردم پایان داستان رو هم دوست نداشتم من مطمئنم اگه برگردم عقب برای خوندن انتخابش نمیکنم

باسلام فکر میکنم که بیش از حد توضیح دادن راجب اتفاقات از جذابیت و هیجان اون اتفاق کم میکنه من در بیشتر مواقع به ورق زدن اجباری کتاب بودم

به طور کلی کتاب بدی نبود اما تکلف و تکرار بیش از حد نویسنده در توضیحات و توصیفات حالات درونی خودش خسته کننده بود به طوری که به ناچار ناخوانده رهاشون میکردم . ضمن اینکه اتفاقات خاص زیادی نیفتاد و واقعا ۱۱ فصل برای این رمان زیاد بود .

آخرش واقعا خراب شد

از خوندنش لذت بردم. حتما پیشنهاد میدم.

مناسب رده سنی نوجوان هاست خیلی غم انگیز و یاس آور بهتره وقت نزارین

داستان بسیار اموزنده

اول در مورد کلیت داستان بگم باز هم پسر پولدار و خوشتیپ و دختربچه زیبا و خوش قدوبالا!!!! کلا داستان به شدت سطحی و بی محتوا بود!! حتی بنظرم بدرد بچه دبیرستانی ها هم نمیخوره اینقدر که بی سروته و بی منطق بود! خطاب به نویسنده: لطفا قبل از اینکه احساس کنید چیزی رو میخواید به عنوان کتاب بنویسید و به خورد بقیه بدید اول مطالعه کنید و بعد نوشته خودتون رو حداقل یکبار با صدای بلند برای خودتون بخونید که اینقدر بی سروته تحویل ندید!!! و اینکه تو رو خدا با کلمات بازی نکنید. چرا هر مشکل روانی رو به "تعصب" نسبت میدید یا هرگونه تغییر هورمونی رو "عشق" بیان میکنید؟؟! دختره هر روز داره کتک میخوره و سروصورت کبود برمیگرده خونه پدرش. فرداش دوباره میره و دوباره کتک و...! بعد میگه این همون عشق بی قانونه!!! اینقدر سطحی و سخیفش نکنید عشق رو!!! تناقض ها و یا بی سروته بودن داستان: 1-صحنه آشنایی شنتیا و سوگند و دلیل دلبستگی آنی شنتیا به سوگند که هیچ دلیلی نداشت! 2-رفتارهای بیمارگونه شنتیا و غیب شدن بی دلیلش و یهو ظاهر شدنش بعد از11سال در آسانسور شرکت بدون هیچ دلیل قانع کننده ای که توی اون شرکت چکار داشته. 3-علاقه به جرات میگم احمقانه سوگند باوجود تمام مشکلات و درگیری ها که واضح نشون از بیماری روانی شنتیا داره 4- رفتار تعجب برانگیز و بی منطق و نامعقول مادر و پدر سوگند. بخصوص پدر که با وجود اون همه جنگ و دعوا و کتک کاری باز هم به دخترش میگه یا خانواده ات یا شنتیا!!! هرپدری بود دخترش رو در اون حال میدید تنها یک راه پیش روش میزاشت و اون هم جدایی بود!!! تازه بقول خودش شناسنامه سوگند سفید بود!!! 5-خوده سوگند با وجود اینکه28ساله بود اما دقیقا مثه بچه 14ساله رفتار میکرد و فوری احساساتی میشد و در یک آن همه اون رفتارهای وحشتناک شنتیا رو فراموش میکرد که اینم خودش نشون از کمبود محبت و مشکل روانی در این فرد داره!!! 6-آخرش که از همه فاجعه تر لود. اصلا شنتیا چطور سر از خونه شاهین درآورد؟ الان هر خونه دیگه آیفون تصویری و دوربین مداربسته رو داره بخصوص اونا که خوشون بالای شهره. میتونست اصلا در رو باز نکنه!!! کلا همه چیز خیلی سطحی و دمه دستی و پر از تناقض بود. اصلا توصیه نمیکنم که بخونیدش. حتی برای پر کردن اوقات بیکاری هم مناسب نیست!!!! اگر سنتون زیر18ساله بخونید که قطعا اقتضای سنتون اجازه میده خوشتون بیاد ازش!!! درضمن شاید صدبار جمله "بوی عطر تلخش" و "چشمان عسلی دریاییش"رو در جاهای مختلف گفته بود که دیگه واقعا رو مخ بود!!!

در تضاد با ارزش های اسلامی فوق العاده بد ، پیشنهادنمیکنم برای هر رده سنی