نظرات درباره کتاب بهشت زیر پای من و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
کتاب بهشت زیر پای من اثر محمدرضا حنیفه

نظرات کاربران درباره کتاب بهشت زیر پای من

انتشارات:انتشارات آرنا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۱۳۲ رأی
۳٫۵
(۱۳۲)
کاربر ۲۳۶۴۸۰۵
چرا ته اش معلوم نشد؟؟مثل فیلمی که قراره سری بعدش وبسازن
محمدرضا حنیفه
سلام و درود بر شما به عنوان نویسنده کتاب باید بگم وقتی قهرمان داستان از مقام خودش استعفا می دهد و می گوید می‌خواهد همرنگ جماعت شود یعنی فرجام کار مشخص است. نیما در رسالت خودش شکست خورده و تسلیم می شود. تکیه داستان بر زنده کردن فرهنگ کار وتلاش است و ارج نهادن به تولید و صنعت و صنعتگران که متاسفانه جامعه و مردم با این فرهنگ همراهی نمی کنند. مرجان و سپیده فقط بهانه هستند تکیه داستان بر مهران هومن و نیما می باشد که در حقیقت بازنده های اصلی این مصاف اند
کاربر ۵۲۴۲۲۱۴
کتاب خوبی بود ولی اخرش مشخص نشد خیلی نصفه بود
محمدرضا حنیفه
سلام و عرض ادب و احترام دوست عزیز قصه من، قصه سقوط یک مرده. بنابراین دلیلی نداره پایان خوشی داشته باشه. طرح جلد هم بر همین مبنا طراحی شده. به عبارتی بیانگر این مفهوم که ( این قصه سر دراز دارد). موفق باشید
کاربر ۲۳۶۴۸۰۵
اره والا همون وبگو
fatemeh_gh
نمیدونم چرا اخرش مشخص نبود😶
محمدرضا حنیفه
سلام و عرض ادب و احترام به نظر شما قصه سقوط مردی متعهد و ناسیونالیست که رویای احیای فرهنگ کار و تلاش در سر می پروراند در جامعه فعلی و فرهنگ حاکم بر آن، آیا می تواند پایان داشته باشد؟ به نظر شما اگر سرنوشت قهرمان داستان به سرانجام می‌رسید، درک این سقوط کمرنگ و بی رمق نمی شد؟
کاربر ۳۹۷۸۶۹۵
من همش دنبال جلد دوم بودم چرا انقد نصفه کاره رها شد
fatemeh arab
داستانش قشنگ ، ولی پایان نداره الان اخرش چی میشه
محمدرضا حنیفه
سلام و عرض ادب و احترام وقتی نیما، قهرمان داستان در رسالتش شکست میخوره و استعفا میده و میخواد همرنگ جماعت بشه و اینکه نیما در طول داستان بارها میگه دلم می خواد مرجان زنده باشه تا به پلیس ها بگم دست از سرم بردارید و پرونده را ببندید. بنابراین وقتی از زنده بودن مرجان مطمئن میشه به دیدار دوست پلیس اش میره تا پرونده را ببنده بنابراین ادامه دادن به معنی توضیح واضحات هستش. موفق باشید
مپی
ته نداشت اصلا ، زیادی تهش باز بود
محمدرضا حنیفه
با سلام و عرض ادب و احترام متاسفانه در ایران وقتی زن و مردی از هم جدا می شوند به جای اینکه به خاطر بچه به نوعی مسالمت آمیز رفتار کنند و ارتباطی منطقی را با هم حفظ کنند دائم در حال ردو بدل کردن اره و تیشه هستند و از بچه به عنوان اهرم فشار به طرف مقابل استفاده می کنند با این توضیح شما چه پایانی برای این قصه پیشنهاد می کنید؟ آیا این قصه سر دراز ندارد؟ اضافه کنم قصد من از این داستان تنها جدایی نیما از مرجان نبود. همانگونه که قصد اصغر فرهادی از اثر قدرتمندش تنها بیان جدایی نادر از سیمین نبود. موفق باشید
کاربر 4927921
من فکر میکردم اشتباه شده صفحات انقدر تهش باز بود😂😂
* بهارررررر
سلام خیلی مشتاق خوندش بودم ولی یهو بدون هیچ پایانی تموم شد😑😑😑😑لطفا جلد ۲ ومش رو هم تو طاقچه قراربدین
محمدرضا حنیفه
سلام و عرض ادب خوشحالم که داستان رو دوست داشتید. تشکر از پیام دلگرم کننده تان. راستش هنوز درباره قسمت دومش تصمیم نگرفتم چون احساس میکنم در همین جلد به اهدافم و پیام مد نظرم رسیدم. اما چشم درباره اش فکر می کنم.🌷🌷🌷🌷
کاربر ۵۲۳۳۶۷۱
عالی بود
محمدرضا حنیفه
کاربر گرامی شماره ۲۳۶۴۸۰۵ از قرار معلوم شما از علاقمندان سبک کلاسیک هستید؟ خدمتتون عرض کنم کار من کلاسیک نیست بنابراین با سلیقه شما همخوانی نداره عزت زیاد
کاربر ۲۳۶۴۸۰۵
کجاش عالی بود بدم میاد ازداستانی که ته نداره
احسان عبدی/نویسنده و ویراستار
درود. کتاب خوبی بود. نثر روان و قابل فهمی داشت. دغدغه‌ی تولید در جامعه‌ی دلال‌مآب برایم موضوع تازه‌ای بود که در ادبیات داستانی ایران کمتر به آن برخورده بودم.
محمدرضا حنیفه
درود بر شما و تشکر از پیام دلگرم کننده تان را 🌷🌷🌷
Bahare_1380
مرجان چیشد؟
محمدرضا حنیفه
سلام و درود بر شما از اینکه داستان رو دوست داشتید خوشحالم. ولی در این داستان مرجان اصلا مهم نبود و تنها در یک فصل و نیم داستان بود. مرجان تنها نمادی بود برای ممانعت جامعه در مقابل پیشرفت صنعت و فرهنگ صنعتی و کار و تلاش. موفق باشید🌷🙏
کاربر 5333242
حالم گرفته شد از وقتی که گذاشتم چرا جلد دوم نداره کتاب خوبی بود ولی آخرش نیاز به جلد دوم داره
محمدرضا حنیفه
سلام و عرض ادب و احترام وقتی به دنبال جلد دوم هستید احساس می کنم داستان آن کشش و تاثیر گذاری لازم را داشته 🌷🌷🌷🌷بنابراین از پیام دلگرم کننده تان احساس غرور می کنم
فرشته
کتاب کامل نیست اخرش داخل پی دی اف نیست
محمدرضا حنیفه
سلام و عرض ادب و احترام همانطور که در سینما سبک های جدید و پست مدرن قوائد آثار کلاسیک را بر هم زدند در ادبیات هم چنین است. لذا بد نیست کمی از پایان های خوش و گل و بلبل و هندی وار فاصله گرفته و سبک های دیگر را تجربه کنید. مفاهیم این داستان با پایان خوش کمرنگ و بی رمق می شود. به طرح جلد دقت بفرمایید ارادتمند شما
Zahra Abbsi
این داستان عالیه و من خیلی از این داستان خوشم آمد
محمدرضا حنیفه
درود بر شما و تشکر از پیام دلگرم کنندتان
کاربر ۴۳۱۸۲۴۳
رمان قشنگی بود و اگه پایان داشت حتما به دوستان توصیه اش میکردم و ستاره ها رو کامل میدادم ، ولی پایان بازی که داشت ، تمام جذابیت و قشنگی داستان رو زیرسوال برد ، خیلی بده ۴۰۰ صفحه بخونی و تهش هم به پایانی نرسی ، اگه قرار بود آخرش رو خودمون تجسم کنیم، میتونستیم از همون صفحه ۱۰۰ ، دیگه ادامه رمان رو نخونیم و باقیش رو خودمون حدس بزنیم و توی ذهنمون براش پایان بسازیم . موفق باشید .
Shaya
اگر داستان بدون نتیجه تمام نمیشد حتما توصیه به خواندنش میکردم ولی خیلی غیر منتظره تمام شد و ما را در خماری گذاشت. به تعبیری سر کاری شد . داستان قشنگی بود ولی آخرش خرابش کرد. حیف
محمدرضا حنیفه
سلام و درود خوشحالم که داستان رو دوست داشتید ولی دوست عزیز معلومه شما علاقه زیادی به سبک های کلاسیک و پایان خوش قهرمان دارید. بدونید که هر نویسنده ای از سبک متفاوتی پیروی میکنه و البته باید دید هدف نویسنده چی بوده. مطمئن باشید اگر داستان رو اینطوری به پایان رساندم یعنی به هدفم رسیدم و سقوط قهرمان تکمیل شده بنابراین نیازی به ادامه داستان و توضیح واضحات نیست
Alba
آخر کتاب خوب تمام نشد و داستان هنوز باید ادامه پیدا می‌کرد وقتی تموم شد شوکه شدم چون اصلا پایان خوبی نبود
محمدرضا حنیفه
دوست عزیز خوشحالم داستان رو دوست داشتید ولی من منظور شما از پایان خوب رو نمی فهمم؟ آیا باید عروسی نیما و الهه را توضیح می دادم یا مرجان پیدا میشد؟ آخه هدف من این نبود مرجان نماد بود. نماد فرهنگ غیر صنعتی و ضدکار و تلاش جامعه و الهه نماد طغیان نسل جدید از سنت به مدرنیته. و نیما نماد مردی متعهد و تلاشگر که رویای اینکه کشورش مثل ژاپن بشه برایش برباد رفت. با اعلام استعفا و همرنگ جماعت شدن این سقوط کامل شد. پس ادامه دادن بی مفهوم می شد
nasim
۳۴* داستان کمی رازآلود بود اما انگار نویسنده دیگه حوصله‌ی ادامه‌ی ماجرا رو نداشته و ولش کرده.
mrs.aghatabay
آخر داستان مبهم بود معلوم نشد چی به چیه! انتظار داشتم نیما با افسر پرونده ملاقات داشته باشه و جریان دوتا عکس معلوم بشه.
محمدرضا حنیفه
سلام دلیلی برای ادامه وجود نداشت چون هدف داستان چیز دیگری بود. رویاهای مردی متعهد و ناسیونالیست که با فرهنگ غالب جامعه همخوانی نداشت و به شکست انجامید. مرجان تنها یک بهانه بود.
کاربر ۵۷۲۹۵۵۹
دو فصل مقدمه چینی کرده آخر کتاب هم مشخص نشد چی شد
محمدرضا حنیفه
سلام من کلاسیک کار نمی کنم. خودتون رو جای قهرمان داستان قرار بدید. در چنین شرایطی چه تصمیمی می گرفتید؟چرا 🌷🙏
mr reader
سلام و درود خدمت شما و با تشکر از طاقچه‌. کتاب های زیادی خوندم مخصوصا رمان . این کتاب شاید بهترین کتاب رمانی نباشه که خودمم ولی کمی از اونها نداره در کنار داستان جذاب و شخصیت پردازی فوق العاده جوری که شما در لا بت لای داستان، فرهنگ کار و تلاش و اهمیت به خوانواده رو جا دادید واقعا تحسین برانگیزه آرزوی موفقیت برای شما دارم و علاقه شدیدی برای خوندن کتاب های شما پیدا کردم.
محمدرضا حنیفه
سلام و درود بر شما ممنون از پیام دلگرم کننده تان از اینکه به موضوع فرهنگ کار و تلاش که در این کتاب بر آن تاکید داشتم اشاره کردید خوشحالم چرا که اگر سایر کامنت ها رو خونده باشید به این مهم کمتر اشاره شده بود!!!! در نهایت سقوط قهرمان داستان با اعتراف به همرنگ جماعت شدن تکمیل شد و طرح روی جلد هم بیانگر همین امر می باشد جاده ای به ناکجا آباد. موفق باشید🌷🙏

حجم

۲۵۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۲۷ صفحه

حجم

۲۵۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۲۷ صفحه

قیمت:
رایگان
صفحه قبل
۱
۲
...
۴صفحه بعد