نظرات کاربران درباره کتاب پر
۳٫۸
(۵۵)
مهناز
عالیه،فوق العاده
Fatemeh a.m.
کتاب داستان عاشقانه ای داره ولی اونقدر عمیق به عشق پرداخته نشده که بتونه قلبت رو لمس کنه. (حداقل قلب منو)
داستان خیلی مردسالارانه بود در عین اینکه به قیافه اش نمیاد. مرد داستان به تنهایی با وجود مخالفتهای زن داستان تصمیم میگیره برای آینده زن داستان. و جالب اینجاست که مرد داستان خودش بهش معترفه که آیا من دارم ازش (استعداد زن داستان) سو استفاده میکنم؟ و وقتی هم میویس (زن داستان) مخالفت میکنه با تصمیمش، راجر قهر و برزخی بازی درمیاره تا راضی بشه.
جالبتر از همه اینا اینه که برای به رسیدن به هدفش حاضره به هر کاری دست بزنه به اسم عشق که خب من یه کم با این مشکل دارم. و چون میویس رو از این مسائل بیخبر میذاره داستان مدال فداکاری بهش میده که راجر همه این کارا رو فقط و فقط برای میویس کرده و خیلی در عشق فداکار و سوخته ست.
اگه شما دارای ذهنیت برابری زن و مرد هستید عاقدتا این داستان نمیتونه اونجوری شما رو در خودش غرق کنه و راضی تون کنه. میویس حتی بعد از انجام شدن تصمیمی که راجر برای آینده ش گرفته بود هم هنوز برای رابطه شون نمیتونست تصمیمی بگیره و باز راجر بود که تصمیم میگرفت. و این عاشق سینه چاک فداکار چون نتیجه تصمیمش چنین عاقبتی داشت نمیتونست دیگه در کنار میویس فراغ بال داشته باشه و باز خودش به تنهایی تصمیم گرفت برای رابطه ای که با میویس داشت. من خیلی با همه اینها مساله دارم. تعریف عشق در قابوس من اینها نیست فلذا نمیتونم این رو یه عاشقانه ماندگار اونطور که خود کتاب خودش رو در ورژن صوتی اش معرفی میکنه بدونم. میخواستم بهش ۳ بدم ولی دیدم با اینا باید بهش ۲ بدم :))))))
روایت داستان کشش مناسب رو داشت. سرگرمت میکرد و گاه بهت اجازه میداد خودتو به جای کاراکترها بذاری. دغدغههایی رو درت برانگیخته میکرد و مهمتر اینکه قضاوتی درش صورت نمیگرفت.
مهسا
رمانی عاشقانه و بسیار زیبا.
samira
داستان کتاب شامل اون تفکر پوچیه که در خیانت نه فرد خیانتکار بلکه طرف مقابل مقصره، است.و کل ماجرا با همون خیانت پیش میره. مزخرف
من که نتونستم تمومش کنم
انسان
بنده خدا خودش میگه که اشتباه کرده
Soheila Khoshroi
داستان گیرایی داشت و احساسات رو به چالش میکشید.وکل کتاب ریتم خوبی داشت .
Ala
پوچ...خالی...یکنواخت...
کارمند بیمه ای که بر حسب اتفاق با ماویس دختری نوزده ساله که همسر اجباریه یه پیرمرد عیاش بوده آشنا میشه...(البته پیرمرد میمیره و راجر دالتون برای رسیدگی به امور بیمه به خونه ی اون میره)به بهونه ی پیدا کردن یه خونه برای ماویس ارتباطشون با هم بیشتر میشه حتی بعد اینکه خونه ای پیدا نشدو ماویس تصمیم میگیره تو اون خونه بمونه باز هم راجر که یه مرد چهل ساله بود به دیدنش میره.
...چند وقت میگذره تا و بلاخره یک شب راجر دست از خودداری بر میداره. ماویس صدای فوق العاده خوبی داره و راجر نمیخواد این استعداد ماویس حروم بشه...اون برای اینکه ماویس عزیزش آموزش ببینه و یک خواننده ی عالی بشه باید سه هزار لیره(فک میکردم پول انگلیس پونده نه لیره)بده اما چون اون استاد معروف که تا حالا فقط شیش تا خواننده، چهارتا مرد و دوتا زن آموزش داده به خاطر اینکه مادر ماویس شاگردش بوده به اون تخفیف میده و میگه به هزار لیر راضی میشه...راجر همون هزار لیرم نداره...اول میخواد از داداشایه بزگترش که با هم یه شرکت تأسیس کردن پول قرض بگیره داداش کوچیکش دلیل خواست و راجر فقط گفت یکی از بیوه ها صداش خیلی عالیه و اینجور چیزا بردارش به شدت مخالفت میکنه و کلی چیز بد به ماویس میچسبونه...راجر هم ناراحت میشه و میره از برادر بزرگتر جرج کمک میگیره برادرش که آدم خوش قلبی بوده قبول میکنه...راجر با خیال راحت برمیگرده شهر...روز معود که باید پولارو بده به موسیو رزیو میرسه اما پول به حسابس نمیرسه به برادرش تلگراف میفرسته و اونم جواب میده که اون یکی برادرش گفته یه زنیه که فلانه و بهمان و میخواد براش کاملا این موضوع رو توضیح بده و بعد که توجیه شد براش پولارو میفرسته...راجر وقت جواب دادنو نداره وشب میره پیش ماویس و ازش خداحافظی میکنه بعدش شرکت دو هزار لیره از صندوق رو بر میداره و فرداش به رزیو میده...ماویس میره...(رزیو هر شاگردشو سه سال تعلیم میده و اونو هرجا که بخواد با خودش میبره)
در طی چند روز راجرو پیدا میکنن و به زندان میبرن...تو هر جلسه دادگاه وقتی از راجر میپرسن چرا اینکارو کردی فقط لبخند میزنه واین برای همه خیلی عجیب بود...حکمش سه سال زندان بود..سه سال میگذره
...
راجر بعد ازینکه آزاد شد با پولی که قبلا با یک اسم دیگه پس انداز کرده بود میره یه مسافرخونه کوچیک اجاره میکنه و تمام خاطراتی که تو این یه سال با ماویس داشته مینویسه...بعد هم اونو صد لیره به دوستش که یه نویسنده س و اوضاعش خوبه میفروشه...راجر به اولین کنسرت ماویس که حالا همه اونو به اسم مادام ژانسی میشناسن میره بهش یه دسته گل رز که ماویس خیلی دوست داشت میده...کم کم دوباره با هم گرم میگیرن و... راجر چون زنش یه کاتولیکه نمیتونه طلاقش بده و باید منتظر بمونه که بمیره..راجر تصمیم میگیره که خودشو تو ریل مترو بندازه؛ برای دوستش یه نامه گذاشته که به ماویس بگه که کی بوده و چرا این سه سال نبوده و و اسم اصلیش چی بوده و اینکه چقد سختی کشیده(اون هیچوقت اسم اصلیشو به ماویس نگفت)...در آخر کتاب هم دوست راجر یه روزنامه مال تاریخ روز بعد از خودکشیه راجر میخونه که توش نوشته بیوه راجر دالتون(همون زنش که نمیتونه به خاطرش با ماویس ازدواج کنه)بر اثر شوک قلبی سکته کرده و مرده...و به تنها نکته ی خوبی که میرسیم اینه که با عجله کاریو نکنیم.
انسان
چه کار بی نزاکتی کردید که کل داستان رو نوشتید
فقط به خاطر اینکه خوشتون نیومده؟
پس احترام به سلیقه های مختلف برای شما معنا نداره؟
آتنا یوسفی
چون خوشتون نیومده باید کل داستان رو لو میدادین؟؟ :/
parya
مچت درد نگرفت انقدر تایپ کردی😵😵😵
niki
کتاب معرکه ای هستش و پیشنهاد میکنم حتما حتما بخونید
MadMadi
خیلی داستان زیبایی بود واقعا لذت بردم.
safa
عااالیه من ک خیلی دوسش دارم..
اِل
پایان دردناکی داره که هیج وقت فراموشش نکردم❤
shamim
وااااااااااااا
حجم
۱۸۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۲۷۰ صفحه
حجم
۱۸۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۲۷۰ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان