نظرات کاربران درباره کتاب دیدار به قیامت
۴٫۵
(۲۵)
Omid r kh
پییر لومتر، به نام رمان، و ادبیات داستانی ظهور کرده است. میگویم ظهور، چون او فقط داستان ننوشته. او فقط یک داستاننویس، یا نویسنده نیست، نقش او بیش از اینهاست. درست مانند مسیح، یا محمد، که آمدهاند تا بار دیگر به یادمان بیاورند داستان خدا و فرشتگان، بهشت و جهنم، که حالا فراموش شده، تا چه اندازه اعتیادبرانگیز و لذتبخش است. این یادآوری، یادآوری سنت والای گذشتهگان، چیزی که آنها کشف و پایهگذاری کردهاند، چیزی که زمانی انسان را به شئ خودش برای پیشبردن امیالش تبدیل کرده، در زمانههایی که دیگر قدرت در اختیار آنان نیست، به معجزه پهلو میزند، اگرکه باز پدیدار شود.
و حال، در محاصرهی جادویی که از جعبههای «دوخته شده به وسیلهی نخ چشمان ما مانکنها، به کف دستمان» بیرون میزند، میراث سروانتس، داستا، فاکنر، وولف، پروست و جویس، دیگر متعلقاند به گنجینههای گمشدهی سلیمان.
گنجینههایی که حال، پییر لومتر آمده تا، با نشان دادن تکههاییش، و مسخ کردنمان، ما را بیندازد در یک پارادوکس خودساخته: وقتی که، ثابت میکند کتابش را، از گذشته آورده است، خودش، خود گذشتهاش، در زمان سفر کرده و چیزی که فقط میشده تا صدسال پیش نوشت را، تحویل خودش در آینده داده، چون بارها و بارها و بارها کتاب را میان غولهای آن نسل چاپ کرده و هربار، فقط یک نتیجه داشته، تو به اندازهی بکت و کامو و کافکا اعجوبه نیستی، رگهاش را داری، اما معدنت زود خرج میشود؛ تا نتیجهی این سفر نامرسومِ از گذشته به آینده، به سبب از یاد رفتن گذشته در آینده، و سیلی خوردنش تا به یادآوردن خاطراتی که هیچ حکمی نمیشده برایشان برید جز فراموشی، بشود کتابی که حالا، در زمان افول آن سنت، که میتوان حتی شعبدهبازان را هم، نشاند بر قالیچه و پرشان داد، جادوست. سیجیآی به منزلهی جادو.
نهایتاً؛ با رمانی طرفیم، که در میان تمام وردهای نویسندههای بینظیر حال حاضر، رنگوبوی نویی دارد، و هرچند به آن میگویم یادآوری، شاید این واژهی درستی برای نامگذاریاش نباشد، چرا که رنگوبویش اگرچه به یادآورنده، اما تنها به یادآورنده است. درست مانند زمانی که، بعد از شکنجه، در سلول و تنگ و تاریکمان، با تمام و درد خونریزیمان، شروع میکنیم به مالیدن خودمان با ستون آجری کنار در، و تاریکی، حجم میگیرد و تنهی لذتی را که سخت میخواهیمش برایمان میسازد.
هرچه باشد، نمیتوان شاهکار صدایش زد، اما میتوان صمیمی خواندش، صمیمیتی از دست رفته، میان دوست دوره دبیرستان، که با تعریف دوبارهی چگونه ذله کردن دیگران، رنگ میگیرد اما، دیگر آن نیست که بوده، شبح جادو، که خود نیز، به تنهایی جادوست.
Omid Orkh
ممنون
sa.s
چقدر خوب توضیح دادین، این کتاب بینظیره و روایتی داره ک قطعا تا مدت ها تو ذهنتون حک میشه، خصوصا برای مردم کشور ما ک همه مون به نوعی درگیر جنگ و داستان های اون بودیم،خلاصه بخونید این شاهکارو
maryam_z
خوندن قصه های مرتبط با فضای جنگ جهانی همیشه جذابیت خودش رو برای من داشته، ولی اگه بخوام منصف باشم نمی تونم از گفتن این نکته بگذرم که شروع طوفانی کتاب کاری با من کرد که مطمئن شدم تا آخر عمرم فراموش کردن شاهکار پی یر لومتر برای من غیر ممکنه. خدا رحمت کنه مرتضی کلانتریان رو. چه ترجمه ی روانی داره این کتاب و چه قدر تونسته در منتقل کردن حس نویسنده امانت دار خوبی باشه.
sa.s
کتاب واقعا شاهکاره،روایت قوی و شخصیت پردازی بینظیری داره، کشش داستان جوریه که تا تمومش نکنید کتابو زمین نمیذارید، البته من توصیه میکنم کم کم بخونید چون بعد تموم شدن کتاب حسابی دلتون برای آلبر و ادوارد تنگ میشه.
امیر
کشش روایی جالبی داره
علی امیدیان
این کتاب فوق العاده س
samin
این کتاب واقعا عالی بود. فکر نمیکردم انقدر خوب باشه.
خیالتون از بابت این ترجمه هم راحت باشه. عالیه
فرشاد
بسیار بسیار بسیار کتاب خوبیه.
یه شاهکار به تمام معنا
کاربر ۸۶۸۸۷۶
هدف نویسنده برای نوشتن این کتاب قابل درک است.کتابهای موضوع جنگ همیشه غمگین و ناراحت کننده است.به دلیل غمکین بودن کتاب نتونستم تمومش کنم.
مصطفی
تلخی و تحقیر از جای جای متن کتاب جاریه! آین به معنای بد بودن کتاب نیست شاید طعم جنگ رو به ما میچشونه! بیشترین چیزی که من رو آزار میده حجم بالای روایت و کم بودن دیالوگ تومتن کتابه
مهرداد رحیمی
روایتی عالی و از اون مهمتر ترجمه بسیار خوب.
کاربر ۱۴۴۵۵۳۶
لطفا در طاقچه بی نهایت قرار بدید
farhad
بهترین ترجمه. یاد جناب کلانتریان گرامی باد
حجم
۴۷۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۹۵ صفحه
حجم
۴۷۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۹۵ صفحه
قیمت:
۲۲۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد