کتاب خاطرات سفر نویسنده است او معلمی است که از شاگردانش خداحافظی میکند و به سفر معنوی حج مشرف میشود .در حین خواندن کتاب هم با اماکن متبرکه آشنا میشوید وهم حال و هوای معنوی این سفر به شما منتقل میشود.او حتی از تلاقی نگاهها و همزبانی با دیگران سخن میگوید در حالیکه گاه زبان مشترکی بین آنها وجود ندارد ,اما احساسات خود را به هر شکل ممکن به یکدیگر انتقال میدهند. از متن کتاب: هنوز شیعه نمی داند قبر فاطمه (س)در بقیع است یا در خانه اش یا در میان منبر و محراب پیامبر (ص)از پشت تارهای اشک به سنگ قبری که در میان خاک ها افتاده است خیره میشوم و به یاد حرفهای آن معلم شهید می افتم. "بر محققان است تا تحقیق کنند اما من محقق نیستم دوست نمی دارم تحقیق کنم,نمی خواهم جای واقعی قبرش را پیدا کنم. مدفن او باید همواره نامعلوم بماند,تا آنچه را که او میخواست ,معلوم بماند. و او میخواست قبرش را نشناسند, هیچ گاه و هیچ کس, تا همیشه همه کس بپرسند, چرا؟! "

بسیار عالی تا به حال کمتر کتابی تو این حال و هوا نوشته شده و این اتمسفر و داشته به نظرم تجربه بسیار جالبیه و خوب نوشته شده و مخصوصا برای او نهایی که این سفر مقدس رو تجربه نکردن عالیه