نظرات کاربران درباره کتاب زنده به گور
۳٫۵
(۲۴)
•جـواد•
با سلام
تحلیل من درباره داستان اول «زنده به گور»
شخصیتی که در این کتاب وجود دارد به پوچی رسیده است و برای زندگی و هرکار دیگری هیچ دلیلی نمیبیند، زندهماندن برای این فرد بیفایده و تکرار مکررات است و هر لحظه برای او دردی تازه است و این میشود که به دنبال تمام کردن کار خویش است. اما داستان اینجا تمام نمیشود، بلکه تلاشهاب ناکام او برای خودکشی، درد او را تشدید میکند.
خستهجان داستان وقتی تلاشهای خود را بیهوده میبیند حتی نسبت به مرگهم سرد میشود.
-------------------------------------------
جالب این است این فرد آزادانه مطالبی را که در گوشه ذهن و روح او خاک گرفته به زبان قلم میگوید، کاری که اکثر افراد از آن میترسند و به بهانههای مختلف از آن فراریاند.
اما من این آزادی را میپسندم و این رفتار را طبیعی و درست میدانم و از زندگی و رفتار بیپایه و اساس اکثر انسانها متعجب هستم.
تایید من تا همین حد کافی است لکن برای ادامه راه، نه...
حیوانی که زخمی شده در تلاش است تا زخم خود را تسکین بدهد و در روند بهبود آن تسریع ببخشد. در بدبینانهترین حالت مثل انسان داستان ما، مثل همان حیوان زخمی است که حتی اگر از فکر و اندیشه و... بهرهمند نباشد از روی همین غریزه به دنبال درمانی میگردد.
وجود مشکلات در زندگانی انسان امری بدیهی و همیشگی است اما اینکه چگونه در برابر این مشکلات رفتار کنیم به انتخاب خود ماست. مبارزه یا تسلیم و شکست؟
(این خلاصهای از زخم و مرهم داستان زنده به گور است.)
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
«صادق هدایت» بهمن 1281 در تهران چشم به جهان گشود. او در کمتر از پنجاه سال زندگیاش، آثار بسیار ارزشمندی را خلق و ترجمه نمود. هدایت را در کنار «محمدعلی جمالزاده»، «صادق چوبک» و «بزرگ علوی» پیشگامان و بنیانگذاران داستاننویسی نوین فارسی میدانند. «بوف کور» مهمترین اثر هدایت و بهزعم بسیاری، درخشانترین اثر در ادبیات داستانی معاصر فارسی است. از دیگر آثار داستانی مطرح او میتوان «سگ ولگرد»، «سه قطره خون»، «داش آکل»، «زندهبهگور» و «حاجی آقا» را نام برد. هدایت، در کنار نوشتن آثار داستانی و غیرداستانی، با ترجمهی آثار مطرحی از ادبیات جهان، نقش برجستهای در شناختن نویسندگانی چون «فرانتس کافکا»، «آنتوان چخوف»، «ژان پل سارتر» و «آرتور شنیتسلر» به مخاطبان فارسیزبان ادبیات داشته است. او با همهی اینها، دنبالهروهای بسیاری در تاریخ ادبیات ایران داشته است؛ نویسندگان بزرگی از جمله «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری» و «عباس معروفی» خود را وامدار هدایت و آثار او دانستهاند و نقش او در جریان ادبیات فارسی را به هیچ وجه نمیتوان نادیده گرفت. صادق هدایت سرانجام در فروردین 1330 و زمانی که 48 سال داشت، در پاریس به مرگی خودخواسته، چشمهایش را برای همیشه بر جهان بست.
مجموعهای از نه داستان کوتاه
«زندهبهگور» مجموعهای است از نه داستان کوتاه از صادق هدایت. تمام داستانها از سبک و حال و هوای غالب آثار هدایت پیروی میکنند. داستان اول همچون عنوان کتاب «زندهبهگور» نام دارد و روایتگر آدمی است که در پوچی و انزوا بهسر میبرد و با تلاشی دردآلود میخواهد به زندگی یکنواخت و بیفروغ خود پایان دهد؛ اما مرگ نیز چون خوشبختی از او میگریزد. داستان دوم «حاجیمراد» نقدی است بر انسانهای گداصفتی که یکباره به نان و نوایی میرسند و غرق در فخرفروشی، گذشته را از یاد میبرند. داستان «اسیر فرانسوی» روایت ماجرای سربازی است که پس از بازگشت از اسارت، خود را در وطن فراموششده مییابد. داستان «داود گوژپشت» نگاهی است پردرد به فرزندان معلولی که به خاطر نقص مادرزادشان، از جامعهی بیرحم طرد میشوند. «مادلن» داستان دختری جوان و سرزنده که سر دوراهی همرنگ شدن با جماعت یا دوری از حیله و ریا، راه انزوا را برمیگزیند. داستان ششم که «آتشپرست» نامیده شده، مروری است بر خاطرات یک مستشرق که تحت تأثیر نیایشهای دو زردشتی قرار گرفته است. داستان «آبجی خانم» تصویری از یک خانوادهی فقیر به دست میدهد که دو دختر در آن زندگی میکنند. یکی از این دو دختر، زشت و دیگری زیبا است و هدایت در این قصه، از رنجهای دختر نازیبا سخن میگوید. «مردهخورها» عنوان هشتمین داستان کتاب است و روایتگر ماجرای انسانهای فرصتطلبی است که از آب گلآلودِ مرگ دیگران برای خود ماهی میگیرند. آخرین داستان این مجموعه «آب زندگی» نام دارد و به بررسی سه قشر از مردم میپردازد و داستان را در بستری از افسانههای کهن پی میگیرد.🌿✨
zishab
به زندگی اش پایان داد =خودکشی کرد!
کاربر ۵۴۲۴۱۶۰
صادق هدایت تنها کسیه که تونست مفهوم مرگ رو درک کنه من با داستان کوتاه مرگ او معنی مرگ رو فهمیدم که یه جایی از کتاب مرگ او قشنگ میگه که: مرگ مثل مادری مهربان بچه خود را که روزی طوفانی پشت سر گذاشته است را بغل میکن و نوازش میکند
Nazanin
داستان مرده خورها خیلی رو مخم بود
کتاب هم سانسور نداشت خداروشکر.
2m,z,s
بسیار هوشمندانه انگار الان نوشته شده.
داستان آخر *آب زندگی* خیلی استعاره های جالبی داشت
sara
کتاب عالی بود
habiib
خودش را کشانید تا پهلوی همان سگی که در راه دیده بود؛ نشست و سر او را روی سینه پیش آمده خودش فشار داد. اما آن سگ مرده بود!!!
.
تجربه هیچی، نیستی و مرگ با چندین شخصیت و چند داستان...کتابی با رونوشتی دقیق از حقیقت حاکم بر این جهان.
mari
فقط برای داستان زنده به گور... اگر تنها چاپ میشد پنج ستاره رو براش منظور میکردم.
haghighatyab
این بشر تا به حال 3 بار دست به خودکشی زد و بار آخر تونست خودشو بکشه کسی که قلم خوب و توانایی استعداد نوشتن و نوسندگی داشت ولی سراسر عمرش فقط پوچی و سردرگمی بود
در ضمن کتابش هم شخصیته خودش رو داره خوندن چیزی جز نا امیدی و پوچی برلی آدم نمیاره وصلا و اصلا توصیه نمیشه درضمن اصلانم صادق هدایت روشنفکر نبود
حجم
۸۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۸۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
قیمت:
۱۶,۰۰۰
۸,۰۰۰۵۰%
تومانصفحه قبل
۱
صفحه بعد