بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب قصه ها عوض می شوند؛ ایبی در شهر از | طاقچه
کتاب قصه ها عوض می شوند؛ ایبی در شهر از اثر سارا ملانسکی

بریده‌هایی از کتاب قصه ها عوض می شوند؛ ایبی در شهر از

۴٫۹
(۳۹)
اگر آینده‌تان را بدانید، ممکن است باعث شود تصمیمات دیگری بگیرید.
𝙆𝘢𝙧𝘯𝗮💗🐇 ࿐ ࣪ ᳝ ˑ﹗ ˖ ་
پنی، قوطی را از دستم می‌قاپد و می‌گوید: «من این کار رو می‌کنم!» سعی می‌کنم دوباره آن را از او پس بگیرم. می‌گویم: «من پیداش کردم.» فرانکی، قوطی را از دست ما می‌گیرد و می‌گوید: «من این کار رو می‌کنم.»
ن. عادل
«من...» من تا امروز صبح نسخه‌ای از کتاب جادوگر شگفت‌انگیز اُز نداشتم، اما خوشحالم که الان دارم. اما این کتاب از کجا آمده؟ ماری‌رز؟ گلیندا؟ به‌هرحال خوشحالم که بالاخره آن را می‌خوانم. وقتی مامانم می‌رود، شروع به خوردن سوپ می‌کنم و کتاب را ورق می‌زنم. وای خدای من! نه، وای خدایا! ما این تو بودیم! توی کتاب! نقاشی من و دوستانم توی کتاب هست! آنجا من هستم که شازده را گرفته‌ام و بقیه هم فرانکی، رابین و پنی هستند. اول، ما همه جدا جدا ایستاده‌ایم، انگار از هم ناراحتیم. هرچه به‌طرف پایان داستان می‌رویم، همکاری ما بیشتر می‌شود. در صفحهٔ آخر، تصویر بزرگی از همهٔ ما هست که دست دور گردن همدیگر انداخته‌ایم؛ من (شازده در بغلم)، پنی، فرانکی، رابین، مترسک، مرد آهنی، شیر، باب جادوگر و البته دوروتی با پیراهن سفید و آبی‌اش. موهای قهوه‌ای‌اش را بافته، توتو هم روی پایش است و او...
یـ★ـونا
از تنها چیزی که باید بترسیم، همین ترسیدنه
Army
مترسک می‌گوید: «برای چیزی که هنوز درباره‌ش مطمئن نیستی، نگران نباش. فقط نگران برداشتن قدم اول باش. بعد، نگران قدم بعدی باش. یک قدم در هر لحظه.» آفرین! مترسک، خیلی عاقل است!
یـ★ـونا
«برای چیزی که هنوز درباره‌ش مطمئن نیستی، نگران نباش. فقط نگران برداشتن قدم اول باش. بعد، نگران قدم بعدی باش. یک قدم در هر لحظه.»
💜𝔹𝔸ℍ𝔸ℝ 💜ARMI💜
از تنها چیزی که باید بترسیم، همین ترسیدنه.»
💜𝔹𝔸ℍ𝔸ℝ 💜ARMI💜
اگر آینده‌تان را بدانید، ممکن است باعث شود تصمیمات دیگری بگیرید
𝐑𝐎𝐒𝐄
اما مهم نبود که من چند بار آرزو کردم تا پاپوش‌های قرمز جادویی خودم را داشته باشم؛ چون آن‌ها هیچ‌وقت توی پاها یا در کمد من ظاهر نشدند. البته اگر هم ظاهر می‌شدند، می‌دانستم که عملاً نمی‌توانم به سرزمین اُز سفر کنم. الان که بزرگ شده‌ام، هنوز هم پاپوش‌های قرمزی برای خودم ندارم (کفش‌فروشی‌ها را هم گشته‌ام).
راحله فتح اللهی
فرانکی، پنی، رابین، دوروتی و من در سکوت به‌هم نگاه می‌کنیم. در اتاقی هستیم که کف آن سیمانی است و دو نیمکت دارد. اما روی دیوار، یک در دیگر هم هست! هوراا! راهی به بیرون؟ آن را باز می‌کنم. نه، یک دست‌شویی کوچک است. خب، باشد. خوب است که دست‌شویی دارد.
کاربر ۵۷۶۱۸۶۸

حجم

۲۵۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۲۵۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۵۲,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد