بریده‌هایی از کتاب تو نمی توانی روزم را خراب کنی

توماس ادیسون هم در ماجرایی نه‌چندان خوب، جنبهٔ خوب آن را در نظر گرفت. وقتی تجهیزات آزمایشگاهی او آتش گرفت، بیش از یک میلیون دلار از وسایل و بیشتر دستنوشته‌های اختراعاتش را در حادثه از دست داد. او بعد از بررسی بقایای آتش‌سوزی گفت: «در هر مصیبتی خیری نهفته است. تمام اشتباهات ما سوخت. حالا می‌توانیم دوباره شروع کنیم.»

وقتی به نظر می‌رسد دنیا با توطئه‌هایش می‌خواهد مرا سرخورده کند، می‌توانم به خودم کمک کنم تا روحیهٔ عالی‌ام را حفظ کنم.

«هر فکر و رفتاری ذاتاً معنایی ندارند. تو هستی که به آن معنا می‌دهی.»

فارست به او جواب می‌دهد: «پیش می‌آید.» مرد در جواب می‌گوید: «چی پیش می‌آید؟ گُه؟» فارست می‌گوید: «بعضی وقت‌ها.» در این لحظه، جواب فارست به او انگیزه می‌دهد که برای سپر خودرو چنین برچسبی درست کند: «گُه هم جزءِ اتفاقات به حساب می‌آید.»

دیگران ممکن است تو را متأثر، حیرت‌زده یا سرخورده کنند، ولی نمی‌توانند بابت وضعیتی که در هر مراحلی از زندگی برایت پیش می‌آید، مانع رفتار واکنشی تو شوند. در زندگی در هر جایگاهی قرار داشته باشی و با هر شرایطی مواجه شوی، همیشه می‌توانی کاری بکنی. تو همیشه حق انتخاب داری و حق انتخاب یعنی قدرت.

گذشته‌ات سرنوشت تو نیست. اینکه چه کسی بودی، چه بلایی سرت آمد و تمام کلنجارهای تو در زندگی تعیین نمی‌کند که چه کسی خواهی شد. همین است، مگر اینکه خودت اجازه بدهی.

«هر فکر و رفتاری ذاتاً معنایی ندارند. تو هستی که به آن معنا می‌دهی.»