بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب یعقوب را دوست داشتم | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب یعقوب را دوست داشتم اثر کاترین  پترسون

بریده‌هایی از کتاب یعقوب را دوست داشتم

۴٫۴
(۳۰)
یعقوب را دوست داشتم
ن. عادل
در آشفته‌ترین رویاهایم، صحنه‌ای را می‌دیدم که از رویاهای یوسف گرفته بودم. یوسف خواب دیده بود که روزی همه‌ی برادران و پدر و مادرش در برابر او تعظیم می‌کنند. تلاش می‌کردم کارولین را در حال تعظیم کردن به خودم ببینم. البته، اول می‌خندید و سر باز می‌زد اما بعد دست بزرگی از آسمان پایین می‌آمد و او را وادار می‌کرد زانو بزند. صورتش تیره می‌شد و عذرخواهی می‌کرد: «آه، ویز!» با وقار می‌گفتم: «من رو دیگه ویز صدا نکن. صدام کن سارا لوییز.» و در تاریکی لبخند می‌زدم و اسم مستعاری را که از وقتی یادم می‌آید برای من ساخته بود دور می‌انداختم.
ز.م

حجم

۱۶۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۹۱ صفحه

حجم

۱۶۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۹۱ صفحه

قیمت:
۱۲۳,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد