بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ملودی سکوت | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب ملودی سکوت اثر شارون ام دراپر

بریده‌هایی از کتاب ملودی سکوت

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۸از ۲۰ رأی
۴٫۸
(۲۰)
سال سوم هم باهم از کلاس خانم بیلوپز جانِ سالم به در بردیم. او واقعاً شایستهٔ دریافت جایزهٔ بدترین معلم سال بود.
کاربر ۳۵۱۸۸۴۳
من نه می‌توانم حرف بزنم و نه می‌توانم راه بروم. غذایم را هم باید کس دیگری در دهانم بگذارد و برای دستشویی‌رفتن هم به‌کمک نیاز دارم. رسماً موجودی بی‌مصرف و ازکارافتاده‌ام.
کاربر ۳۵۱۸۸۴۳
من می‌توانستم به تماشای دوستانم بنشینم و کارهای معمولی‌شان را ببینم. می‌خندیدند. نقاشی می‌کردند. شوخی می‌کردند. سربه‌سر هم می‌گذاشتند. واقعاً سعی کردم که وانمود کنم دارد به من خوش می‌گذرد اما فقط دلم می‌خواست بروم خانه.
باران
تیم ما کار خاصی انجام نداده بود. نیازی هم به این کار نداشت. تیم ما من را داشت.
Yasaman Mozhdehbakhsh
شبیه اون ماهی بادکنکی‌هایی شده که تو آکواریوم دیدیم. واقعاً احساس همان ماهی‌ها را داشتم.
کاربر ۳۵۱۸۸۴۳
تابه‌حال ندیده بودم مادرم به کسی مشت بزند اما آن روز می‌ترسیدم که خانم بیلوپز اولین نفری بشود که از او مشت خورده.
کاربر ۳۵۱۸۸۴۳
بعضی وقت‌ها که به ویلی نگاه می‌کردم با خودم می‌گفتم او حتماً آرزو دارد که بتواند ساکت و ثابت یک جا بنشیند و دست‌ها و پاهایش آن‌قدر تکان نخورند. می‌دیدم که چشمانش را می‌بندد و اخم می‌کند تا بتواند تمرکز کند. فقط چند دقیقه ساکت می‌ماند. بعد مثل شناگری که بخواهد نفس بگیرد، نفس عمیقی می‌کشید و چشمانش را باز می‌کرد. سروصداهایش دوباره شروع می‌شد. همین باعث می‌شد که همیشه غمگین باشد.
کاربر ۳۵۱۸۸۴۳
این بار نوبت دکتر بود که از تعجب پلک بزند.
کاربر ۳۵۱۸۸۴۳
مادرم بروشور را به درون سطل زباله پرت کرد و ادامه داد: «می‌دونین چیه؟ شما مثل یخ سردین و هیچ بویی از احساسات نبردین. امیدوارم خدا هیچ‌وقت یه بچه معلول بهتون نده وگرنه شما اون رو قاطیِ زباله‌هاتون دور می‌ندازین.» دکتر هیوجلی حسابی جا خورد.
کاربر ۳۵۱۸۸۴۳

حجم

۲۱۰٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۸۴ صفحه

حجم

۲۱۰٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۸۴ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد