بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تپش خون | طاقچه
تصویر جلد کتاب تپش خون

بریده‌هایی از کتاب تپش خون

۴٫۷
(۳)
فضه عصا را ستون کرد و از جا برخاست. برخاستنش لرزه به اندام مراد انداخت. این کاریزما و ابهت را از پدر به ارث برده بود. _ آهای مردم! بروید قلم و دوات بیاورید و خط کنید بر صفحهٔ تاریخ که امروز اوّلین خان بساطش از دم برچیده شد؛ ولی خالی از لطف است که ننویسید خان ما برات‌خان اعلم بود که حتّی یک‌بار هم دل کسی را نرنجاند؛ حتّی یک‌بار هم حقّ مظلومی را ضایع نکرد. بنویسید بر پیکرهٔ تاریخ که امروز اوّ‌لین خان واقعی بساطش برچیده شد و بنویسید که هیچ لات و الواتی و عامه‌نفری خدشه‌ای بر او نزد؛ بلکه هرچه بود از خودی بود.
علیرضا ملایی
«اما راویان اخبار، ناقلان آثار و طوطیان شکّرشکن شیرین‌گفتار و خوشه‌چینان خرمن سخن‌دانی و صرّافان سرباز معانی و چابک‌سواران میدان دانش، توسن خوش‌خرام سخن را بدین‌گونه به جولان درآورده‌اند که در شهر مصر، سوداگری بود که خواجه‌نغمان
m-a

حجم

۱۱۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

حجم

۱۱۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد