بریدههایی از کتاب سیمای محمد
۴٫۷
(۱۶)
تصویر چنین انسانی چگونه خواهد بود؟
پارسای شب و شیر روز
و مذهبش؟
دینِ کتاب، ترازو و آهن
آبیِ آسمونی
ابوذر نیز مردی است با دو چهره، یک روح دوبُعدی: مرد شمشیر و نماز، مرد تنهایی و مردم، عبادت و سیاست، مبارزه برای آزادی و عدالت، بردهها و گرسنهها، و مطالعه برای فهم درست قرآن و شناخت حقیقت. مرد جنگیدن و اندیشیدن و دوست داشتن
آبیِ آسمونی
«رفقا، بیایید دیگر از اروپا سخن نگوییم؛ دیگر از تقلید مهوع و میمونوار از اروپا دست برداریم. ما نباید از آفریقا و آسیا اروپای دیگری بسازیم. تجربه امریکا ما را بس است. برای خودمان، برای اروپا و برای بشریت، رفقا، باید یک اندیشه نو آفرید؛ باید یک نژاد نو ساخت و باید کوشید تا یک انسان نو بر پای ایستد. »
گیله مرد
از شمشیرش مرگ میبارد و از زبانش شعر. هم «زیبایی دانش را میشناسد و هم زیبایی خدا را»، هم پروازهای اندیشیدن را و هم تپشهای دوست داشتن را. خونریزِ خشمگینِ صحنه پیکار، سوخته خاموشِ خلوت محراب! ویرژیل دانته است؛ رستم فردوسی و شمس ملاّی روم و...
آبیِ آسمونی
ابوذر نیز مردی است با دو چهره، یک روح دوبُعدی: مرد شمشیر و نماز، مرد تنهایی و مردم، عبادت و سیاست، مبارزه برای آزادی و عدالت، بردهها و گرسنهها، و مطالعه برای فهم درست قرآن و شناخت حقیقت. مرد جنگیدن و اندیشیدن و دوست داشتن
آبیِ آسمونی
پیغمبران، فرمانروایان بیرقیب قلبها، خنگ وحشی و سرکش تاریخ را در زیر ران دارند و زمام آن را در دست، و با شلاق ناپیدایی که طنین ضربههایش هنوز در زیر این آسمان میپیچد و به گوش میرسد، میرمانند و میرانند و کاروانهای عظیم بشری را در پی خویش پیش میبرند.
آبیِ آسمونی
شگفتا، آیا میتوان باور کرد که مردی که در مدتی کمتر از ده سال، شصتوپنج لشکرکشی داشته است؛ مردی که رهبانیت مذهب خویش را جنگ میداند و حتی گوشه خلوت آرام معبدش را محراب (رزمگاه) نام میکند، در دلش روحی با عمق معنوی بودا، در مغزش اندیشههایی به لطافت اوپانیشادها، در منطقش خردی به استحکام خرد سقراط و در چشمش نگاهی به ظرافت و زیبایی پرجذبه نگاه چینی لو نیز هست: «اگر مأمور نبودم که با مردم بیامیزم و در میان آنان زندگی کنم... دو چشمم را بر این آسمان میدوختم و چندان به نگاه کردن ادامه میدادم که خداوند جانم را بستاند. »
momen313
اهل صُفّه! مردانی که سازندگان بزرگترین حادثه تاریخ بشرند و ویرانکنندگان بزرگترین امپراتوریهای نظامی عالم. اینان را در صحنه جنگ، از سربازان رومی و پارتی نمیتوان باز شناخت و بر روی صفّه، از راهبان هندی و یاران بودا و مسیح. کسانی که از هرچه در زندگی هست، صفّه مسجدی را برگزیدهاند؛ شبها و روزها غرق در جذبههای عاشقانه روح خویش، گویی سوختگان خلوتِ انزوای عرفاناند و سودایی عشق خدا، گرم بحث و تفکر و تحقیق. گویی شاگردان باغ افلاطوناند و آموختگان حکمت مشاء آتن. دست بر قبضه شمشیرهایی که ده سال است همچون صاحبانشان، به خانه بازنگشتهاند و در بستر نخفتهاند.
momen313
مسجد مدینه را بنگرید، هم سنای روم است و هم آکادمیای آتن و هم معبد زرتشت!
momen313
«رفقا، بیایید دیگر از اروپا سخن نگوییم؛ دیگر از تقلید مهوع و میمونوار از اروپا دست برداریم. ما نباید از آفریقا و آسیا اروپای دیگری بسازیم. تجربه امریکا ما را بس است. برای خودمان، برای اروپا و برای بشریت، رفقا، باید یک اندیشه نو آفرید؛ باید یک نژاد نو ساخت و باید کوشید تا یک انسان نو بر پای ایستد. »
momen313
رسالت روشنفکران اصیل امروز جهان جز این نیست که تمدن اروپا را در هند بر پا کنند و تصوف هند را در کالبد مادی اروپا بدمند؛ ذهنیت شرق را به غرب برند و عینیت غرب را به شرق آورند؛ با آتش شمس، جان ارسطو را بسوزانند و به چشمان خشک بیکن نمِ اشکی بخشند؛ شمشیر قیصر را به دست مسیح دهند و بیتابی حلاّج را در قلب کانت نهند؛ بر حصار آتن دروازهای از روم بگشایند و بالاخره از سنای روم و آکادمیای آتن و کلیسای عیسی یک مسجد بنیاد کنند و به گفته الکسیس کارل: «هم زیبایی علم را بشناسند و هم زیبایی خدا را، و به سخن پاسکال همچنان گوش دهند که به سخن دکارت. »
momen313
انسان امروز ـ که این تجربه بزرگ را از تاریخ آموخته است و بیماری و نقص تمدن امروز جهان را خوب میشناسد ـ در آرزوی آن است که روحش با دو بال عقل و احساس پرواز کند؛ با عقل سقراط بیندیشد و با دل مسیح عشق بورزد. همچون بوعلی بداند و همچون بوسعید ببیند؛ جامعهای را پی بریزد که نه محرومیت هند را از مدنیت بزرگ و درخشان اروپا داشته باشد و نه محرومیت اروپا را از معنویت عمیق و شگفت هند. جامعهای اندامش تمدن و روحش مذهب، آنچنان که آرنولد تاینبی آرزو میکند.
momen313
و علی! چه کسی میتواند سیمای او را نقاشی کند؟ روح شگفتی با چندین بُعد! مردی که در همه چهرههایش به عظمت خدایان اساطیر است. انسانی که در همه استعدادهای متفاوت و متناقضِ روح و زندگی قهرمان است؛ قهرمان شمشیر و سخن، خردمندی و عشق، جانبازی و صبر، ایمان و منطق، حقیقت و سیاست، هوشیاری و تقوی، خشونت و مهر، انتقام و گذشت، غرور و تواضع، انزوا و اجتماع، سادگی و عظمت... انسانی که هست، از آنگونه که باید باشد و نیست!
momen313
خدایی که «کوه آهن اگر طنین سخنش را بشنود از وحشت وی فرو شکند و ذوب شود» در پاسخ انسان گناهکاری که او را چند بار میخواند میگوید: «ای فرشتگان من! من از بندهام شرمسار شدم که او جز من کسی را ندارد. از او درگذشتم».
momen313
اما اسلام؟ محمد؟ قرآن؟
در اینجا بیآنکه تعصب دینی یا ضد دینی، نگاهها را از دیدن درست و دقیق باز دارد، به اصطلاح معروف بیکن، اگر با نگاه خشک علم بنگریم چهره شگفتی میبینیم که تا کنون جز در افسانهها و اساطیر، به هیچ چشمی نیامده است و در عالم واقعیت کسی چنین سیمایی ندیده است.
momen313
حجم
۴۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
حجم
۴۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
قیمت:
۸,۰۰۰
۴,۰۰۰۵۰%
تومان