بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بابا لنگ دراز | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بابا لنگ دراز

بریده‌هایی از کتاب بابا لنگ دراز

نویسنده:جین وبستر
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۵۹ رأی
۴٫۵
(۵۹)
من رمز واقعی خوشبختی را پیدا کردم و آن اینست که برای «حال» زندگی کن. افسوس گذشته را خوردن و به انتظار آینده به سر بردن غلط است بلکه باید از این لحظه بیشترین استفاده را کرد.
فرشاد در سرزمین عجایب
وقتی که آدم به شخصی، محلی، یا روش مخصوصی در زندگی عادت کرد و ناگهان آن را از دست داد یک جای خالی در دل آدم باقی می‌گذارد
فرشاد در سرزمین عجایب
شاید من کافر هستم، ولی اگر شما هم یک عمر به اجبار شکرگزاری کرده بودید کافر می‌شدید.
فرشاد در سرزمین عجایب
وی عقیده دارد همین‌قدر که انسان اسمش پندلتن شد، او را بدون چون و چرا به بهشت برین هم راه می‌دهند.
فرشاد در سرزمین عجایب
«آسمان بالای سر من به هر رنگی باشد، من برای هر گونه سرنوشتی حاضرم.
mattin
بعضی ها زندگی نمی‌کنند، مسابقهٔ دو گذاشته‌اند، می‌خواهند به هدفی که در دور دست است برسند در حالی که نفس‌شان به شماره افتاده می‌دوند و زیبایی‌های اطراف خود را نمی‌بینند. آن وقت روزی می‌رسد که پیر وفرسوده هستند و دیگر رسیدن و نرسیدن به هدف برایشان بی تفاوت است.
mattin
آقا جروی رفته و دل همهٔ ما برایش تنگ شده وقتی که آدم به شخصی، محلی، یا روش مخصوصی در زندگی عادت کرد و ناگهان آن را از دست داد یک جای خالی در دل آدم باقی می‌گذارد
mattin
من رمز واقعی خوشبختی را پیدا کردم و آن اینست که برای «حال» زندگی کن.
zahra ak
من ترجیح می‌دهم ببری زیر تختخوابم باشد تا یک هزارپا.
hani
به هر صورت بابا امیدوارم که خدای مهربان پاداش این محبت شما را بدهد. شما استحقاق دارید که اقلا ده هزار سال خارج از جهنم به سر برید.
hani
کسی نمی‌تواند مرا متهم به بدبینی کند. اگر شوهر و بچه‌ام در اثر زلزله عرض یک روز زیر خاک بروند، روز بعد با قیافه‌ای باز و متبسم دنبال شوهر دیگر می‌گردم. با مهر و محبت جودی
crystal❄
رمز واقعی خوشبختی را پیدا کردم و آن اینست که برای «حال» زندگی کن. افسوس گذشته را خوردن و به انتظار آینده به سر بردن غلط است بلکه باید از این لحظه بیشترین استفاده را کرد. من می‌خواهم هر لحظه از زندگی را خوش باشم و می‌خواهم وقتی خوش هستم بدانم که خوش هستم.
crystal❄
آقا! شما هرگز جوابی به سوال‌های من نمی‌دهید. کوچکترین علاقه‌ای به کارهای من نشان نمی‌دهید، به نظرم شما سنگدل‌ترینِ همهٔ اعانه‌دهندگان هستید
friend moon :)
شوخی‌های بزرگ مهم نیستند، اصل اینست که آدم بتواند از یک موضوع کوچکی خوش باشد. بابا من رمز واقعی خوشبختی را پیدا کردم و آن اینست که برای «حال» زندگی کن. افسوس گذشته را خوردن و به انتظار آینده به سر بردن غلط است بلکه باید از این لحظه بیشترین استفاده را کرد. من می‌خواهم هر لحظه از زندگی را خوش باشم و می‌خواهم وقتی خوش هستم بدانم که خوش هستم. بعضی ها زندگی نمی‌کنند، مسابقهٔ دو گذاشته‌اند، می‌خواهند به هدفی که در دور دست است برسند در حالی که نفس‌شان به شماره افتاده می‌دوند و زیبایی‌های اطراف خود را نمی‌بینند. آن وقت روزی می‌رسد که پیر وفرسوده هستند و دیگر رسیدن و نرسیدن به هدف برایشان بی تفاوت است.
Bahar Kn
من از مردمی که می‌نشینند و رو به آسمان می‌کنند و چشم‌ها را در چشم خانه می‌گردانند و می‌گویند: «خواست خدا چنین بوده است» در حالی که یقین دارند چنین نیست، خیلی عصبانی می‌شوم. افتادگی یا تسلیم شدن یا رضا یا هر چه می‌خواهید اسمش را بگذارید علامت سستی و درماندگی است. من پیرو مذهب زنده‌تر و مبارزتری هستم.
Bahar Kn
قبل از شروع به غذا هم کسی دعا نمی‌کند. این خود نعمتی است که انسان مجبور نباشد برای هر لقمه از کسی شکرگزاری کند. شاید من کافر هستم، ولی اگر شما هم یک عمر به اجبار شکرگزاری کرده بودید کافر می‌شدید.
sadra shamaii
زندگی یک صحنه بازی است و من باید آن را با مهارت بازی کنم، و اگر ببرم یا ببازم، در هر حال شانه‌ها را بالا بیندازم و بخندم
zahra ak
آیا داستان آن استاد آلمانی را شندیده‌اید؟ که با زینت‌آلات مخالف بود وآن‌ها را زائد می‌دانست؟ وی معتقد بود که لباس را برای پوشش بدن باید پوشید و بس، زیبایی لزومی ندارد. زن استاد که موجودی مهربان و سر به راه بود طریقهٔ «اصلاح لباس» را قبول کرد و لباس‌های کیسه مانند می‌پوشید. خیال می‌کنید استاد چه کرد؟ با یک دختر خواننده که سرتا پا یک‌پارچه مد بود فرار کرد. جودی همیشگی شما
سکوت
کتاب و درس، کلاس‌های مرتب مغز آدم را زنده نگه می‌دارد، هر وقت هم مغز آدم خسته شد ژیمناستیک و ورزش‌های هوای آزاد و عده‌ای رفیق یکرنگ است که همه یک‌جور فکر می‌کنند وبه احساس یک‌دیگر پی می‌برند.
سکوت
با این‌که معمولا به دانش‌آموزان سال اول اتاق تنها نمی‌دهند، نمی‌دانم چه شده که بدون درخواست، به من اتاق تک داده‌اند. فکر می‌کنم کسی که اسامی را ثبت می‌کند نخواسته دختران پدر و مادردار را با من که در پرورشگاه بزرگ شده‌ام یک‌جا بگذارد. می‌بینید گاهی یتیم بودن هم مزایایی دارد. اتاق من در گوشهٔ شمال غربی است و دو پنجره دارد و خیلی خوش‌منظره است. وقتی که انسان هجده سال با بیست نفر در یک سالن خوابید، تنها بودن عالمی دارد. این اولین باری است که من توانسته‌ام با جروشا آشنا شوم و او را درست بشناسم، گمان می‌کنم از او بدم نیاید، شما چطور؟
نوا

حجم

۱۵۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

حجم

۱۵۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان