بریدههایی از کتاب بابا لنگ دراز
۴٫۵
(۵۵)
در مورد مذهب با سمپلها صحبت کردن خالی از خطر نیست. خدای آنها که آکبند و دستنخورده از اجداد خویش به ارث بردهاند؛ نظرتنگ، غیرمنطقی، بیعدالت، خسیس، انتقام گیرنده و متعصب است. شکر خدا که من هیچ خدایی را از هیچکس به ارث نبردهام. من آزادم که خدای خود را آنطور که دلم میخواهد مجسم و انتخاب کنم. خدای من مهربان، بخشنده، دلسوز، چیزفهم و اتفاقاً خیلی هم شوخطبع است. من سمپلها را خیلی دوست دارم. استعداد عملی آنها به استعداد علمیشان میچربد. به نظر من آنها از خدای خودشان بهترند. به خودشان هم گفتم و خیلی از این حرف ناراحت شدند. آنها مرا کافر میدانند و من آنها را.
zrnia
آنها چنان به خوشی عادت کردهاند که احساساتشان فلج شده است. اما من، هر لحظه خوشبختی خود را احساس میکنم و یقین دارم که خوشبختم و هر واقعهٔ نامساعدی پیش آید، به این عقیده باقی خواهم ماند و به ناراحتیها (حتا دندان درد) مانند تجربهٔ جالبی مینگرم که از تجربهٔ جالبی غافل نماندهام و خوشحالم
zrnia
و من معتقدم که باید این صفت را در کودکان تقویت کرد ولی در مؤسسه ژان گریر اگر کوچکترین اثری از آن نمودار میشد خفهاش میکردند، تنها حسی را که در کودک تشویق و تقویت میکردند وظیفهشناسی بود. به نظر من بچهها باید یاد بگیرند که هر کاری را با عشق و علاقه انجام دهند؛ نه به خاطر وظیفهشناسی.
zrnia
واقعاً خیلی دوست دارم به شما نامه بنویسم چون از این قوم و خویشی که دارم در خود احساس اتکاء به نفس و احترام میکنم.
hani
بابا من رمز واقعی خوشبختی را پیدا کردم و آن اینست که برای «حال» زندگی کن. افسوس گذشته را خوردن و به انتظار آینده به سر بردن غلط است بلکه باید از این لحظه بیشترین استفاده را کرد. من میخواهم هر لحظه از زندگی را خوش باشم و میخواهم وقتی خوش هستم بدانم که خوش هستم.
کاربر ۱۹۶۲۰۵۵
احساس میکنم که در دنیا بیگانه هستم و زبان مردم را نمیفهمم و این امر مرا بیچاره کرده است
hastiiiii
باور کنید ناراحتیهای بزرگ نیست که صبر و بردباری لازم دارد؛ بلکه این ناراحتیهای خردخرد و جگر سوراخکن را با تبسم برگزار کردن حقیقتا روحیه لازم دارد و من سعی میکنم این روحیه را به دست آورم. میخواهم به خودم تلقین کنم که زندگی یک صحنه بازی است و من باید آن را با مهارت بازی کنم، و اگر ببرم یا ببازم، در هر حال شانهها را بالا بیندازم و بخندم. چه ژولیا جوراب ابریشمی ببوشد و چه هزارپا از سقف بیفتد شما هرگز شکایتی از من نخواهید شنید.
masoom
«آنقدر در دنیا چیزهای جورواجور هست، که یقیناً همه ما مثل پادشاه سعادتمند خواهیم بود.»
Zeinab
هر کس این نامه را بخواند فکر میکند من به مرض «هیدروفوبی» مبتلا شدهام، ولی حقیقت اینست که من بیماری تنهایی دارم و تشنهٔ داشتن خانواده هستم!
nik
من از مردمی که مینشینند و رو به آسمان میکنند و چشمها را در چشم خانه میگردانند و میگویند: «خواست خدا چنین بوده است» در حالی که یقین دارند چنین نیست، خیلی عصبانی میشوم.
nik
حجم
۱۵۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۱۵۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان