بریدههایی از کتاب بر مدار حرم
۵٫۰
(۳)
دوست دارم مثل حضرت علیاکبر (ع) اِرباً اربا شوم.‘ گفتیم: ’هیچکسی با گلوله اِرباً اربا نمیشود.‘ پیش از عملیات به ما بازوبند ندادند. در عملیات نیز محاصرهٔ کامل بود و مُهمّاتمان هم تمام شد. زینبیون و فاطمیون عقب کشیده بودند و به آنها گفته بودند هرکس را که بازوبند نداشت، بزنید. ازطرفی مهاجمان تکفیری و ازطرف دیگر خودیها ما را میزدند. درحالیکه مجروحان را در ماشین گذاشتیم، ناگهان صدایی آمد. گفتم: ’چی شد؟‘ گفتند: ’مرتضی پرید.‘ دیدم کنار تویوتا سرش یکجا و تنش یکجای دیگر افتاده است. همانطور که گفته بود دوست دارم علیاکبری شهید شوم، شهید شد.»
شیدا
اولینبار که دیدمش، به من گفت: «شما سیدی؟» گفتم: «آره.» گفت: «من سیدها را میبینم، تنم رعشه میگیرد. نمیتوانم توی چشمان سادات واقعی نگاه کنم.» یک وانت داشت. قبل از آمدنش به سوریه فروخت و پولش را به نیازمندان داد. به او گفتند: «حسین نفروش، ضرر میکنی.» گفت: «شماها ضرر میکنید، من برگشتی برایم نیست.»
شیدا
به شوخی به کریمی گفتم: ’این ریشها را بزن.‘ گفت: ’این ریشها جان میدهد که با خون خضاب شود.
شیدا
حسین امیدواری انسان محجوبی بود. در دورهٔ آموزشی در پادگان انارکی خوابی دیده بود که بسیار عجیب بود. خواب دیده بود که بچهها در ستون صف کشیده بودند و آمادهٔ رزم بودند. میگفت: «یک خانم سهسالهٔ کوچولویی آمد و به بعضی از بچهها اشاره کرد که یک قدم بیایند جلو و گفت: ’شماهایی که یک قدم آمدید جلو، شماها جزو شهدا هستید.‘» وقتی بچهها از حسین سؤال میکردند که چه کسانی بودند؟ حسین گفت: «تاریک بود، فقط من خودم را یادم است.»
شیدا
شب عملیات که شد، گروهان در حال حرکت بودیم. باید از الحاضر به سمت خانطومان حرکت میکردیم. یک آن متوجه شدیم مرتضی نیست. گفتیم مرتضی کجاست؟
فهمیدیم مرتضی رفته غسل شهادت کرده است.
شیدا
مرتضی در تمام تهران عاشق و علاقهمند داشت. خبر شهادتش در کل تهران پیچید، حتی شبکههای آن طرف آب هم مثل منافقین و VOA برایش خبر زدند.
شیدا
محققان بعد از سالها به این نتیجه رسیدهاند که مدیریت، مسئلهٔ ذاتی در بشر است، نه اکتسابی و عملی. رفتار مرتضی باعث جذب دیگران میشد.
شیدا
از زمان جذب مجید تا شهادتش در سوریه شش ماه بیشتر نشد، اما آمد، چنگ زد و گرفت و رفت.
شیدا
با آمدن ایشان در بسیج مخالفت میشد. ولی من میگفتم: «مگر چند نفر مثل مرتضی کریمی در تشکیلات بسیج داریم؟» متأسفانه خیلی راحت افراد را طرد میکردند.
شیدا
پرچم هر دو گنبد حرم امامحسین (ع) و حرم حضرت اباالفضل العباس (ع) را به دست آورد. مرتضی وصیت کرد که این پرچمها را با من در قبرم دفن کنید.
شیدا
حجم
۵۸۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۵۸۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰۵۰%
تومانصفحه قبل
۱
صفحه بعد