بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دختری در قطار | صفحه ۸ | طاقچه
۴٫۰
(۱۶۵)
دلم می‌خواهد با چاقو خودم را بزنم تا شاید بتوانم چیزی غیر از شرمساری را حس کنم؛ اما حتی شهامت همین کار را هم ندارم.
M
داستان‌ کسانی که حافظه‌شان با هیپنوتیزم برگشته بود، فهمیدم که از موفقیت این کار بیشتر می‌ترسم تا از شکستش؛ می‌ترسم نه‌تنها وقایع شنبه‌شب، بلکه چیز‌های بیشتری را به‌خاطر بیاورم. من مطمئن نیستم تحمل کارهای احمقانه و وحشتناکی را که مرتکب شده‌ام، داشته باشم؛
M
چه کسی می‌گوید آن بار که گریختم فهمیدم که بار آخرم نیست؟ شاید دوباره فرار کنم و دوباره و در نهایت برسم به آن روزهای گذشته و آن ریل‌های قدیمی؛ چون جایی برای رفتن وجود ندارد.
M
حفره‌های زندگی‌ات همیشگی هستند. تو باید در اطرافش رشد کنی؛ مثل ریشه‌های درخت که از اطراف سیمان بیرون می‌زنند؛ باید خودت را از لابه‌لای شیار‌ها بیرون بکشی.
M
به این باور رسیده‌ام که چیزی را نمی‌توانی جبران کنی و دوباره درست بگذاری‌اش سرجایش.
M
ما در حافظه کوتاه‌مدت اصلاً خاطراتی ثبت نمی‌کنیم. چیزی برای یادآوری در آن وجود ندارد و برای همیشه، مثل حفره‌ای سیاه، در آن دوره‌ی زمانی باقی خواهد ماند.
M
نمی‌دانم. نمی‌دانم آن اراده کجا رفت؛ یادم نیست چطور گم شد. فکر می‌کنم به مرور زمان از دستم رفت؛ اندک اندک و با گذشت ایام، زندگی‌ام بر باد رفت.
M
باید صادقانه بگویم که زن‌ها به‌خاطر دو چیز ارزش دارند؛ ظاهرشان و نقش مادری‌شان. من زن زیبایی نیستم و بچه‌دار هم نمی‌شوم؛ پس از من چه می‌ماند؟ هیچی.
M
باید صادقانه بگویم که زن‌ها به‌خاطر دو چیز ارزش دارند؛ ظاهرشان و نقش مادری‌شان.
M
وقتی به کارهای دیگری که انجام داده‌ام، به دیگر خیانت‌هایم فکر می‌کنم، این پیش آن‌ها پشه است و خیانت نیست.
M

حجم

۳۲۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۴۳ صفحه

حجم

۳۲۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۴۳ صفحه

قیمت:
۷۵,۰۰۰
تومان