بریدههایی از کتاب شرح اسم ماه؛ جلد اول
۵٫۰
(۵)
غرق است جانم بر دَرَت
در بوی مُشک و عَنبرت...
مولوی
شکوفه ▪︎
فکر عادی بشر از درک علیاصغرِ کربلا عاجز است.
شکوفه ▪︎
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
حافظ
شکوفه ▪︎
الهی سینهای ده آتش افروز
در آن سینه دلی وان دل همه سوز
شکوفه ▪︎
منم که شهرهٔ شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالودهام به بد دیدن
حافظ
شکوفه ▪︎
با من بیا به دشت کربلا؛ پیش بچههای تشنه، نزد کامهای عطشان.
ببین تو را به خدا، حق ندارند ملتمسانه به بابا بگویند:
آب، ما کی ز عدو میخواهیم
ما در این دشت، عمو میخواهیم
گر نشد آب میسر گردد
به عمو گو به حرم برگردد
شکوفه ▪︎
وَاللهِ إنْ قَطَعْتُمُ یَمینی
إِنِّی أُحامِی أَبَداً عَنْ دینِی...
شکوفه ▪︎
حکایت بدانجا میرسد که میان آن دو، هرچه حائل است کنار میرود. عاشق و معشوق از نامها و نشانها تهی میشوند و لباس یکدیگر را به بَر میکنند!
آنگاه دیگر نه خود میدانند و نه دیگران، که عاشق کیست و معشوق چه کسی.
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
چو یار ناز نماید، شما نیاز کنید
من از آنچه در روز عاشورا میان آن دو دلدادهٔ دشت کربلا گذشت، صریح و بیمحابا میفهمم که اوج عشق و دلدادگی، اتحاد و یگانگی است.
شکوفه ▪︎
کدامین خصلت رسول خداست که اهل نماز هر روز و هر ساعت بدان اذعان میکنند و شهادت میدهند؟
جز آنکه میگوییم: «... وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ».
نخست بندگی او، آنگاه رسالت و نبوتی که تاج شرافت او به شمار میرود.
به زبان دیگر، پیامبر هم با همهٔ عظمت، از دامنهٔ سرسبز «عبودیت» گذشته تا توانسته است به قلهٔ رفیع و والای رسالت پای نهد.
شکوفه ▪︎
از کمالات مادی و معنوی او هرچه بگویم، کم گفتهام...
کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست
که تر کنم سرِ انگشت و صفحه بشمارم
تنها بسنده کنم به اینکه در سوارکاری شجاع و کارآزموده، در قدرت بازو زبانزد مردم، و در زیبایی و خوشاندامی شهرهٔ آفاق بود.
نگویید این صفات ممکن است در هر کس دیگری نیز فراهم آید.
شاه شمشادقدان خسرو شیریندهنان
که به مژگان شکند قلب همه صفشکنان...
آری! اما آنچه او را در زمان خویش و در همهٔ عصرها و زمانها از همگان متمایز میکند، وارستگی فوقالعادهٔ اوست که باعث شد به «عبد صالح خدا» موسوم شود، و این درجهای عالی است که به یکی از هزار نمیدهند!
شکوفه ▪︎
او زیباترینِ زیبارویان، قمر العشیره، عباسبنعلیبنأبیطالب، امامزادهای است که رنگ و بوی امام دارد.
با لشکرت چه حاجت، رفتن به جنگ دشمن
تو خود به چشم و ابرو، بر هم زنی سپاهی
اما از اینها که بگذریم، اینجا عرقریزان قلم است بر صفحهٔ کاغذ؛ قلم عرق شرم میریزد، وقتی قرار است کار بزرگی انجام دهد چون توصیف آن قلب تپنده سپاه!
شکوفه ▪︎
اکنون که این عبارات را مینویسم، دقیقاً ۱۳۷۹ سال از واقعهٔ کربلا میگذرد؛ نبرد نابرابری که به یُمن حقانیت و مظلومیت شهدای والامقام آن، نه تنها بوی کهنگی و فرسودگی نگرفته، بلکه سال به سال به شکوه و عظمت آن افزوده شده و حیطهٔ تأثیرگذاریاش گسترش یافته است.
آیا حماسهای اینچنین در تمامی پهنهٔ تاریخ سراغ دارید؟
شکوفه ▪︎
حجم
۱۴۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۵۹ صفحه
حجم
۱۴۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۵۹ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد