بریدههایی از کتاب شرح اسم ماه؛ جلد اول
۵٫۰
(۵)
قُتِلَ عَلِیٌّ فِی مِحْرَابِ عِبَادَتِهِ لِشِدَّةِ عَدْلِهِ...
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
هاشمبنعبدمناف تا قیام قیامت به خود ببالد که پیامبری چون محمد مصطفی را به جامعهٔ بشری تحویل داده و بنیهاشم بدین موهبت افتخار کنند که چون تویی را در خاندان خویش پرورده و در سرزمین طفّ به مسلخ عشق فرستاده اند.
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
حسینبنعلی، خود نیز تشنه است. همهٔ خاندان او گرسنه و تشنهاند؛ اما اینجا و با این کودک شیرخوار میخواهد عیار دشمن را بسنجد...
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
هَوَّنَ عَلَی ما نَزَّلَ بی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللهِ
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
«اگر بعد از رسول خدا، عمویم حمزه و برادرم جعفر زنده بودند، [هرگز از حقّ خویش کناره نمیگرفتم و] به زور تن به بیعت نمیدادم.»
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
گفت ای گروه، هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما
اول کسی که برخاست و آغاز به سخن کرد، ابوالفضل العباس بود:
چرا باید چنین کنیم؟ آیا برای آنکه پس از تو باقی بمانیم؟ هرگز چنین روزی مباد!
شکوفه ▪︎
غرق است جانم بر دَرَت
در بوی مُشک و عَنبرت...
مولوی
شکوفه ▪︎
فکر عادی بشر از درک علیاصغرِ کربلا عاجز است.
شکوفه ▪︎
آری... نخلها ایستاده میمیرند!
شکوفه ▪︎
سوگند خوردهام که هرچند مرگ را تلخ و ناگوار یافتهام، اما جز به راه حرّیت و آزادگی، کشته نشوم.
ترسو کسی است که [از حق و حقیقت] سرپیچد و [از میدان کارزار] گریزد. من دوست ندارم ترسو و گریزان خوانده شوم [؛ در حالی که تا آخرین قطرهٔ خون ایستاده و از حقیقت دفاع میکنم].
شکوفه ▪︎
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صدهزار درمان ندهم
مولوی
شکوفه ▪︎
حافظ ابراهیم، شاعر سرشناس عرب، در قصیدهٔ «علم و اخلاق»، یک بیت عالی دارد که من معتقدم به همهٔ اشعار او میارزد:
الأُمُّ مَدرَسَةٌ إِذا أَعدَدتَها
أَعدَدتَ شَعباً طَیبَ الأَعراقِ
مادر - به تنهایی - مدرسهای است که اگر مجال تربیت او را فراهم کردی [و او را برای پذیرش مسئولیتهای بزرگ مهیا نمودی]، در حقیقت ملتی پاکیزه و خوشریشه را پرورش دادهای.
شکوفه ▪︎
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
کلیم کاشانی
شکوفه ▪︎
عمهجان بنگر، عمو از صدر زین افتاده است
زینتِ دوش نبی روی زمین افتاده است
گاه روی دست و پا و گاه زیر دست و پا
این عموی ماست یعنی اینچنین افتاده است؟
دوست داری دق کنم عمه؟ رهایم کن ببین
موی او در پنجهٔ شمر لعین افتاه است
شکوفه ▪︎
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
حافظ
شکوفه ▪︎
الهی سینهای ده آتش افروز
در آن سینه دلی وان دل همه سوز
شکوفه ▪︎
منم که شهرهٔ شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالودهام به بد دیدن
حافظ
شکوفه ▪︎
زان تشنگان هنوز به عیّوق میرسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
شکوفه ▪︎
آقا! دست به دامانت...
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا جان رسد به جانان یا جان ز تن درآید
حافظ
شکوفه ▪︎
بودنِ در مسیر، چندان مهم نیست؛ ماندنِ در مسیر خیلی مهم است.
داشتنِ گاه و بیگاه ایمان، چندان اهمیت ندارد؛ رساندن آن به مقصد مهم است.
شکوفه ▪︎
حجم
۱۴۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۵۹ صفحه
حجم
۱۴۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۵۹ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰۵۰%
تومان