انسانها خوابند و چون بمیرند برمیخیزند
همچنان خواهم خواند...
عدم تقید خود نوعی تقید است. (تقید به قید بیتقیدی).
همچنان خواهم خواند...
عواطف در دنیای درونی او همانگونه میآیند و میروند که فصول سال در جهان خارجی.
ذهن او از هر وضعیتی که در آن است راضی (۳۸) است.
کاربر ۵۵۷۴۳۵۸
به طور موجز، جهانبینی ابنعربی مبتنی است بر تجلی الهی
همچنان خواهم خواند...
این سرنوشت ناگزیر معرفت طلبی انسانی است. هرگاه انسان بکوشد چیزی را بشناسد نسبتی خاص و شرایطی ویژه پیدا خواهد شد که فهم مستقیم شیء را متعذر میکند. انسان نمیتواند چیزی را بشناسد مگر آنکه موضعی اتخاذ کرده و به آن از نقطهنظری خاص بنگرد. لیکن حق در اطلاق خود چیزی است که از همه این نسبتها و ابعاد متعالی است.
همچنان خواهم خواند...
۱) حق دارای دو بعد است که با هم در تغایرند: جنبه مخفی و جنبه متجلّی ۲) حق به مفهوم اوّل برای ابد یک راز و غموض باقی خواهد ماند که سرّ آن حتی با عمیقترین نوع کشف از پرده برون نخواهد آمد. ۳) حق تنها هنگامی کاملاً در معرض معرفت بشری قرار خواهد گرفت که به صورتهای, خدا، و, رب، تجلّی یابد. ۴) در میان این دو جنبه، منطقه خاصی قرار دارد که به درستی میتوان گفت که اشیاء در آن هم وجود دارند و هم وجود ندارند، یعنی عالم اعیان ثابته.
کاربر ۳۹۵۲۵۳۰