پَت داوِل هم در سینهاَست ادعای جالبی مطرح میکند مبنی بر اینکه ساختار پالپ فیکشن نشأتگرفته از سریالهای تلویزیونی است (مطلبی که او نوشته حاوی نکات روشنگری است، از جمله اینکه بهجز ارجاع به شخصیت فانزی در سریال روزگار خوش، در متن فیلمنامه بخشی هست که میا از وینسنت میپرسد کدام سریال را بیشتر دوست دارد؟ خانوادهٔ ششفرزنده یا خانوادهٔ پارتریجها؟ افسونشده یا من خواب جینی را میبینم؟). او مینویسد:
ساختار پالپ فیکشن آنقدرها هم که به نظر میرسد بدیع نیست. این ساختار برای اهالی تلویزیون آشناست و تارانتینو هم اتفاقاً از همین پیشزمینهٔ ذهنی تماشاگران نسبت به شکل روایت در تلویزیون استفاده و روایت فیلمش را پر از غافلگیری کرده است. مردم آمریکا به داستانهایی که تا میآیند به ثبات برسند تکهتکه روایت میشوند یا وسطشان داستانهای جدید وقفه میاندازد و باز ادامه پیدا میکنند عادت دارند: وقفهها تبلیغات تلویزیونیاند، تکهتکهشدنها هم همان کانال عوضکردنها. در پالپ فیکشن، تارانتینو هرکدام از قصهها را تا جایی پیش میبرد که حس میکنیم حالا قرار است تبلیغ پخش شود.
esrafil aslani
پالپ فیکشن بیشتر پدیده است تا فیلم
امیر مقربی
تارانتینو فیلمهایش را بهقدری مملو از رازورمزهای فرهنگی میکند که فقط معتادی مثل خودش میتواند همهشان را بفهمد.
امیر مقربی