بریدههایی از کتاب کتابخانه نیمه شب
نویسنده:مت هیگ
مترجم:محمدصالح نورانیزاده
ویراستار:نگین موزرمنیا
انتشارات:کتاب کوله پشتی
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۳از ۵۰۸۳ رأی
۴٫۳
(۵۰۸۳)
ترحم و دلسوزی پایهٔ اصول اخلاقی است
Abes315
نورا دریافت که حتی اگر در زندگی تا جایی که میتواند هم راستگو باشد، مردم فقط آن حقیقتی را میبینند که با واقعیت خودشان بیشترین همخوانی را داشته باشد.
MHMAB9776
«تنها راهِ یاد گرفتن، زندگی کردنه.»
Fatemeh Kahrizi
آسمان تاریک و تاریکتر میشود
سیاهی و کبودی در رقابتند
اما ستارهها هنوز
برای تو میدرخشند
پسری که زنده ماند
فقط باید بفهمیم که غم هم در عمل بخشی از ذاتِ شادیه. نمیشه شادی رو داشت و غم رو نداشت. البته هر دوی اینها برای خودشون حد و اندازهای دارن، اما هیچ زندگیای وجود نداره که توش بتونیم تا ابد غرق شادی محض باشیم. تصور اینکه چنین زندگیای وجود داره، فقط باعث میشه توی زندگی فعلیمون بیشتر احساس غم کنیم.
هدیهٔ دریا
«لازم نیست زندگی رو درک کنی. فقط باید اون رو زندگی کنی.»
LoL
«اگه هدفت رسیدن به چیزی باشه که با ذاتت در تضاده، همیشه شکست میخوری. هدفت باید این باشه که خودت باشی، که مثل خودت رفتار کنی و بهنظر برسی و فکر کنی، که حقیقیترین نسخهٔ خودت باشی. از خودت بودن استقبال کنی. تشویقش کنی. دوستش داشته باشی. برای رسیدن بهش سخت تلاش کنی. وقتی هم کسی مسخرهش میکنه یا بهش دهنکجی میکنه، محل نذاری. شایعات بیشترشون درواقع حسادتن و فقط ظاهرشون رو تغییر دادهن. سرت رو بنداز پایین. استقامتت رو حفظ کن. به شنا کردن ادامه بده...»
maryamn75
کسی گفت: «شاد باش، عزیزم. ممکنه هیچوقت اتفاق نیفته.»
نورا با خود فکر کرد. هیچوقت هیچ اتفاقی نیفتاد. اصل مشکل همین بود.
♡
کسی گفت: «شاد باش، عزیزم. ممکنه هیچوقت اتفاق نیفته.»
نورا با خود فکر کرد. هیچوقت هیچ اتفاقی نیفتاد. اصل مشکل همین بود.
♡
برتراند راسل مینویسد: «ترس از عشق همان ترس از زندگی است و کسی که از زندگی بترسد مردهای بیش نیست.»
Mona Tavakoli
«هیچوقت واسه دنبال کردن رؤیاها دیر نیست.»
Book
آنچه نگاهش میکنی اهمیتی ندارد؛ آن چیزی مهم است که میبینی.
Dina
لحظات خوش هم اگر بهاندازهٔ کافی مهلت داشته باشند، میتوانند به درد تبدیل بشوند.
نفیسه خبوشانی
«هرگز همراهی ندیدم که بهاندازهٔ تنهایی بتواند با انسان همراه شود.»
aahid
«مشکلات هرکسی از نظر خودش بزرگترینه.»
محمد جواد اخباری
اونی که صافوصادقه، هیچوقت دقیقاً چیزی نیست که نشون میده
SARA
«عادلانه. چه کلمهٔ قلمبهای.»
"Shfar"
آدمها هم مثل شهرند. نمیشود بهخاطر چند بخش کمتر جذابشان، بهکل آنها را کنار گذاشت. شاید جاهایی دارند که آدم خیلی ازشان خوشش نمیآید، مثلاً حومهٔ شهر و کوچههای فرعی تاریک و خطرناک، اما بخشهای خوبی هم دارند که حضور در آنها را ارزشمند میکند.
.
برتراند راسل مینویسد: «ترس از عشق همان ترس از زندگی است و کسی که از زندگی بترسد مردهای بیش نیست.» شاید مشکل نورا همین بود. شاید فقط از زندگی کردن میترسید.
Emma
اگه میفهمیدیم هیچ شیوهٔ زندگیای نیست که بتونه ما رو در برابر غم ایمن کنه، همهچیز خیلی سادهتر میشد. فقط باید بفهمیم که غم هم در عمل بخشی از ذاتِ شادیه. نمیشه شادی رو داشت و غم رو نداشت. البته هر دوی اینها برای خودشون حد و اندازهای دارن، اما هیچ زندگیای وجود نداره که توش بتونیم تا ابد غرق شادی محض باشیم. تصور اینکه چنین زندگیای وجود داره، فقط باعث میشه توی زندگی فعلیمون بیشتر احساس غم کنیم.
fahime
حجم
۲۸۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۲۸۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۴۲,۰۰۰۳۰%
تومان