بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کتابخانه نیمه شب | صفحه ۱۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کتابخانه نیمه شب

بریده‌هایی از کتاب کتابخانه نیمه شب

نویسنده:مت هیگ
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۵۰۸۱ رأی
۴٫۳
(۵۰۸۱)
اگر مدت زیادی یک‌جا بمانی، یادت می‌رود دنیا تا چه اندازه وسیع است. از طول و عرض جغرافیایی سر درنمی‌آوری. درست همان‌طور که نمی‌توان درک درستی از وسعت روح هر انسان داشت.
کچی هاوین
خانم الم گفت: «هرگز اهمیت بالای چیزهای کوچیک رو دست‌کم نگیر. باید همیشه این رو به‌خاطر داشته باشی.»
mim4498
نورا به حرف‌هایش گوش کرد. اینگرید مشخصاً داشت با کسی حرف می‌زد که فکر می‌کرد به‌خوبی می‌شناسدش، اما نورا غریبه بود. حس عجیبی داشت. اشتباه بود. نورا به این فکر افتاد که احتمالاً سخت‌ترین بخش شغل جاسوسی هم همین است؛ احساساتی که مردم به تو نشان می‌دهند، مثل یک سرمایه‌گذاری اشتباه. حس می‌کنی داری چیزی را از مردم می‌دزدی
StarShadow
«مهرهٔ محبوب من رُخه؛ همون مهره‌ایه که همه فکر می‌کنن لازم نیست مراقبش باشن. خیلی صاف‌وصادقه. آدم حواسش رو جمع وزیر و اسب و فیل می‌کنه، چون حرکت‌های مخفی و جالب می‌کنن، اما معمولاً این رُخه که غافل‌گیرت می‌کنه. اونی که صاف‌وصادقه، هیچ‌وقت دقیقاً چیزی نیست که نشون می‌ده.»
StarShadow
«خب، این‌یکی هم مزخرف بود.» خانم الم لبخندی شیطنت‌آمیز زد. «واقعاً به آدم حالی می‌کنه، نه؟» «چی رو؟» «خب، اینکه می‌تونی دربارهٔ انتخاب‌هات تصمیم بگیری، اما دربارهٔ نتایجشون نه. البته هنوز هم پای حرفی که زدم هستم. انتخاب خوبی بود. فقط نتیجهٔ مطلوبی نداشت.»
StarShadow
«دیدی؟ گاهی حسرت‌هامون هیچ ریشه‌ای در واقعیت ندارن. بعضی وقت‌ها حسرت‌ها...» دنبال واژهٔ مناسبی برای آن گشت و پیدایش کرد. «یه مشت حرف مفتن.»
StarShadow
آدم‌ها هم مثل شهرند. نمی‌شود به‌خاطر چند بخش کمتر جذابشان، به‌کل آنها را کنار گذاشت. شاید جاهایی دارند که آدم خیلی ازشان خوشش نمی‌آید، مثلاً حومهٔ شهر و کوچه‌های فرعی تاریک و خطرناک، اما بخش‌های خوبی هم دارند که حضور در آنها را ارزشمند می‌کند.
StarShadow
سه‌شنبه شب، شب مسابقهٔ پرسش‌وپاسخ ساعت هشت‌وسی دقیقه «دانش واقعی آن است که بدانی هیچ‌چیز نمی‌دانی.» ـ سقراط (پس از باختن در مسابقهٔ پرسش‌وپاسخ ما!!!!)
StarShadow
برتراند راسل می‌نویسد: «ترس از عشق همان ترس از زندگی است و کسی که از زندگی بترسد مرده‌ای بیش نیست.» شاید مشکل نورا همین بود. شاید فقط از زندگی کردن می‌ترسید. اما برتراند راسل بارها ازدواج کرده بود و روابطی خارج از ازدواج داشت، بنابراین شاید نصیحتش در این مورد چندان معتبر نبود.
StarShadow
«اما زنده موندی. امید داشتی.» «آره، اما روزبه‌روز بیشتر داشتم ازدستش می‌دادم.»
بلاتریکس لسترنج
یکی از قوانین زندگی همین بود. هرگز نباید به کسی که مشتاقانه با کارگران خدماتی کم‌درآمد بدرفتاری می‌کند اعتماد کنی.
Mahya☔
هر ثانیهٔ روز داریم وارد یه جهان جدید می‌شیم. همهٔ وقتمون رو هم صرف آرزوی داشتنِ یه زندگی متفاوت یا مقایسهٔ خودمون با بقیه و همین‌طور نمونه‌های دیگهٔ خودمون توی زندگی‌های دیگه می‌کنیم، درحالی‌که هر زندگی‌ای شامل حدی از خوبی و حدی از بدیه
دختر پاييزي
«آدم‌های بااستقامت نسبت به بقیه تفاوت ذاتی خاصی ندارن. تنها تفاوتشون اینه که هدف مشخصی توی ذهنشون دارن و می‌خوان که به اون هدف برسن. توی دنیایی که سرتاسر پر شده از عوامل حواس‌پرتی، داشتن استقامت ضروریه. این توانایی باعث می‌شه وقتی بدن و ذهنت به منتهای تحملشون رسیدن، طاقت بیاری، سرت رو پایین بندازی و توی خط خودت شنا کنی؛ بدون اینکه اطرافت رو نگاه کنی و نگران این باشی که چه کسی ممکنه ازت جلو بزنه...»
کاربر ۴۸۱۹۸۶۹
در شب‌هایی که دچار افسردگی و تمایل به خودکشی می‌شد، فکر می‌کرد مشکلش همان تنهایی است، اما دلیلش درواقع این بود که تنهایی‌اش تنهایی حقیقی نبود. ذهن انسان وامانده از دیگران در شهری شلوغ، میل زیادی به برقراری ارتباط دارد؛ چراکه فکر می‌کند ارتباطات انسانی هدف نهایی‌اند
kimia
کتابخانه برایش مثل پناهگاهی کوچک از جنس تمدن بود.
کاربر ۴۵۶۹۹۳۳
اگه همیشه دنبال معنای زندگی بگردی، هرگز زندگی نمی‌کنی
سروش قنبری
«سرکشی بنیاد حقیقیِ آزادیه. سرنوشت فرمان‌بَرها اینه که درنهایت بَرده بشن.»
❤ محمد حسین ❤
«دانش واقعی آن است که بدانی هیچ‌چیز نمی‌دانی.»
aylin
عشق و خنده و ترس و درد ارز رایج تمام دنیا هستند.
کاربر ۴۴۸۱۱۵۰
آن‌طور که پایان می‌یابد
Nastaran

حجم

۲۸۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

حجم

۲۸۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
۴۲,۰۰۰
۳۰%
تومان