زنی سیوسه ساله که همهٔ طراوت زمان دختریاش خیلی وقت میشود که از بین رفته است.
آلیس در سرزمین نجایب
«ما با خود چیزی به این دنیا نیاوردهایم و آشکار است که چیزی نیز با خود نمیتوانیم بیرون ببریم. همه را خدا داده است و خدا نیز میگیرد.»
hamtaf
«مرگ خودم نیست که تحملناپذیر است. مرگ اطرافیانم است که ناراحتکننده است. چون عاشق آنان هستم. و بخشی از من هم همراه با آنان میمیرد. بنابراین، دوست داشتن یک جور خودکشی است.»
paniz moradinejad
همهٔ عشقها یک جور خودکشی هستند.
Book-Lover:))))
یک بار در تحقیقی خواندم که جابهجایی خانه میتواند به اندازهٔ طلاق یا مرگ پدر و مادر تکاندهنده و دلخراش باشد.
nina61
«مرگ خودم نیست که تحملناپذیر است. مرگ اطرافیانم است که ناراحتکننده است. چون عاشق آنان هستم. و بخشی از من هم همراه با آنان میمیرد. بنابراین، دوست داشتن یک جور خودکشی است.»
کاربر ۳۷۸۲۶۳۸
بگوید بله، درست است. بقیه اشتباه میکنند. چرا به تو اهمیت نمیدهند؟ هر آنچه تو میگویی حقیقت محض است. مرگ کسانی که دوستشان داریم، خیلی بدتر از مرگ خودمان است. و بله. عشق یکجور خودکشی است. خودت را نابود میکنی. خودت را تسلیم میکنی. اگر به راستی عاشق باشی، خودت چیزی را در درون خودت و به خواست خودت میکشی.
valencia
چقدر راحت همه چیز عوض میشود. اگر آن زمان ما در کنار میزهایی دیگر نشسته و یا به کافهای دیگر رفته بودیم، اکنون زندگی من به چه شکلی بود؟ ولی ما آن میز، آن شب، و آن کافه را انتخاب کرده بودیم
Yasaman Mozhdehbakhsh
من لیدیام، نه کریستی. کریستی مرده. یکی از ما مرده. ما مردهایم. من زندهام. من لیدیام. چطور میتوانی اشتباه کنی مامان؟ چطور این کار را کردی؟ چطور؟
کاربر ۵۴۵۴۱۲۲
«کمی به من ارزانی دار، تا شاید کمی قدرتم را به دست بیاورم. پیش از آنکه اینجا را ترک کنم. پیش از آنکه از نگاهها دور شوم.»
صفا