بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پایان دروغ ها | طاقچه
کتاب پایان دروغ ها اثر اندرو برت

بریده‌هایی از کتاب پایان دروغ ها

نویسنده:اندرو برت
انتشارات:نشر البرز
امتیاز:
۳.۶از ۱۷ رأی
۳٫۶
(۱۷)
«خودتو خالی کن کریس! بگو، لازم نیست کلماتت رو با دقت انتخاب کنی. فقط حرف بزن.»
zohreh
زندگی تنها زمانی جریان و هیجان داشت که ما باهم بودیم.
n re
زندگی تنها زمانی جریان و هیجان داشت که ما باهم بودیم.
zohreh
چشم‌هایم دیگر رمقی نداشت. وقتی به گل می‌نشینی، دقیقاً همین قیافه را پیدا می‌کنی.
zohreh
«اگه می‌خوردش اقتضای طبیعت بود، اما فقط می‌کشه. کشتن، اونم تنها برای تفریح، یعنی وحشیگری. اما اگه حالت رو بهتر می‌کنه، این‌دفعه تو مخش می‌زنم.»
zohreh
«این دردیه که هیچ وقت درمون نمی‌شه.» «تو نمی‌خوای که درمون بشه. دلت می‌خواد باهاش زندگی کنی. دلت می‌خواد به یاد بیاری. مثل یه دوست قدیمی گاه‌بی‌گاه به دیدنت بیاد.»
zohreh
سوگواری سنگینی خاص خودش را دارد. مانند مهی است که اجازۀ فکر کردن به آدم نمی‌دهد. مانند سمی، شش‌ها و ذهنم را پر کرده است. درد از دست دادن مانند یاری قدیمی همیشه همراهت است. درست است، گاهی فراموش می‌کنم که کریس مرده است، اما آن مه همیشه همراهم بود تا به من یادآوری کند.
zohreh
خیلی ترسیده بودم. همیشه محتاط بودم. به همه بدگمان بودم. مگر اینکه خلافش ثابت می‌شد. با توفیق توانسته بودم دیواری بلند دور خودم بکشم. که تنها خودم آن وسط بودم. تنهای تنها. همان طور که کریس به من توصیه کرده بود.
zohreh
زندگی تنها زمانی جریان و هیجان داشت که ما باهم بودیم. این موضوع دربارۀ هردوی ما صدق می‌کرد. می‌دانم، چون نه تنها بارها آن را به من گفته بود، بلکه آن را در چشم‌هایش می‌دیدم. پیش از آنکه کریس دهانش را باز کند، فکرش را می‌خوانم.
zohreh
اگر قرار باشد به خودتان دروغ بگویید، چطوری این کار را خواهید کرد؟ همیشه گمان می‌کردم مسئول سرنوشتم، خودم هستم. همه هستند. برعکس، ثابت شد که نه تنها اختیار سرنوشتم، بلکه افکارم نیز دست خودم نبود.
zohreh

حجم

۲۰۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

حجم

۲۰۹٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

قیمت:
۳۲,۰۰۰
۱۶,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد