- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب حیفا
- بریدهها
بریدههایی از کتاب حیفا
۴٫۵
(۸۵۴)
بوی خون بچه شیعهها را میفهمم، با بوی خون همه فرق دارد.
صالح قنبرلو
چشمش جمع کرد و پس از چند لحظه سکوت و آههای داغی که از نهادش بلند میشد گفت: محمد جان میدونی از چی بیشتر از همه دلم میسوزه؟
از اینکه دشمن، «بچههای خاک خودمان» را برداشت و اینگونه سفاک و خونخوار تربیت کرد و انداخت توی دامن خودمان. تکرار میکنم: بچههای خودمون. اگر از جای دیگر اومده بودند اینقدر آتش نمیگرفتم و دلم نمیسوخت. بچههای خودمون را بر علیه خودمون شوراندند، طوری شوراندند که بچههای گول خورده خودمون، همه بچههای بد جهان را به عراق دعوت کردند. کم کم عراق و سوریه شد محل اجتماع همه مسئلهدارها و جانیان و تروریستهای کل جهان. با لباسی کوتاه و تا سر زانو، الله اکبر بر لب، خنجر در دست، کینه در دل و جهل در سر.
samane
ما عراقیها همیشه از درون گول خوردهایم، از درون خودمون! خیانت از وسط خودمون شروع شد! از وسط محلههای شهر و شهرکهایی داعش سر بلند کرد که روزی آقا و ارباب عراق در زمان صدام بودهاند.
صالح قنبرلو
دیدم رباب باید تا منتهیالیه پشت بام مغربی پیش رفته باشد. پیش رفتم. دیدم دو سه جا خیلی ارتفاع بلنده و قاعدتاً نمیتوانسته با لاشه بیهوش حفصه از بالای آنها پریده باشد. به همین خاطر تغییر مسیر دادم و به طرف پشتبامهای شمال غربی رفتم. چند متر که پیش رفتم چیزی توجهم را جلب کرد. به طرفش رفتم. دیدم رد خون آنجاست. مثل سگ بو کشیدم! فهمیدم بوی بچههای خودمان را میدهد. بوی خون بچه شیعهها را میفهمم، با بوی خون همه فرق دارد. مطمئن شدم که خون رباب است. فهمیدم مسیر را درست آمدم.
قلمِ مبارز || محسن
کودکانی انتخاب می کردند که به مادرشان بیشتر وابسته بودند، چون معتقد بودند که وقتی این کودکان در جشن، گریه و زاری راه میاندازند، نشانه خواری اسرایی است که دستگیر کردهاند.
zeinab
فقط و فقط به خاطر مصلحتاندیشی و اختلافات شدیدی که در سطوح عالی رجال سیاسی عراق وجود داشت.
داعش شکل گرفت. داعش ابتدا در آن سوی مرزهای عراق برنامهریزی شد، سپس عناصرش در افغانستان و لیبی و ترکیه، تربیت نظامی شدند، به زندان رفتند و توسط امثال حفصه و امثال خواهران پلیدش تربیت شدند. توسط مفتیان وحشی رژیم سعودی، از اهل سنت به وهابیت تکفیری تغییر ایدئولوژی دادند و نهایتاً به جان و مال و ناموسمان افتادند.
{♡fati°mah♡}
کشتن او بد است چون در پژوهشکده (شیعهشناسی موساد، مستقر در شهر تل آویو) آموختهام که خون شیعه هر جا ریخته شد، همان جا شیعه پرور میشود
(!_!) hana🌱
کشتن او بد است چون در پژوهشکده (شیعهشناسی موساد، مستقر در شهر تل آویو) آموختهام که خون شیعه هر جا ریخته شد، همان جا شیعه پرور میشود از طرفی زنده ماندن او و سرمایهگذاری برای تربیتش هم ریسک بالایی بود به این خاطر که هیچ آخوند شیعهای را در زندان نمیتوان به این راحتی تربیت صهیونیستیکرد، مخصوصاً اگر از مردم بومی نجف و کربلا باشد. چون مطمئنا گارد میگیرد و بعداً بر علیه خود ما استفاده خواهد کرد.
baraniam
ماری: مفقود الاثر شده. از زمانی که جراحی پلاستیک کرد، هیچ اطلاعی از او در دسترس نیست اما قطعاً زنده است چرا که تاکتیک خاصی که در یک سری عملیاتهای ترور شخصیتها به کار رفته، نشان میدهد که دست او در کار است.
حیفا: مأمور ویژه موساد و متساوا در عراق و سوریه، موضوع پرونده ما. همان حفصه خانم که در ظاهر آرام اما وحشی و همه فن حریف است. ارشد رشته ادیان و عرفان مؤسسه شیعهپژوهی تل آویو. متخصص به جاسوسی و عملیات در منطقه غرب آسیا.
zahra.n
رباب نوشته بود:
وقتی به دروازههای الرمادی رسیدم، دیدم که افراد مسلّح فراوانی پشت دروازههای الرمادی آماده بودند. آنها تدریجاً حملات خود را با ۹ عملیات انتحاری شروع کردند. بعداً کاشف به عمل آمد که آن عملیاتهای انتحاری، توسط تروریستهای غیر عراقی از کشورهای سوریه، انگلستان، تونس، لبنان، تاجیکستان، مغرب و ... انجام گرفته بود. مگر آنها از کی شروع به جذب و نیروگیری کرده بودند که انتحاریهای آنها از چنین تکثر در ملیت مواجه بود؟!
Najmeh
حال کسی را داشتیم که جلوی چشمش، عزیزانش را داشتند به یغما میبردند اما نمیداند چه کند و به چه کسی پناه آورد
فرزند زهرا
درباره پوتین و سران روس شنیده بودم که حتی ادرار و مدفوعشان را هم پس از مسافرتها به کشورهای دیگر، با خودشان میبرند
هدی✌
«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیهُودَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکوا...» (المائده، ۸۲)
amir
احساس میکردم این سناریو که تعریف کرد، حلقه مفقودهای دارد. اصلاً اجازه بدید دوباره مرور کنیم: دختری که اسمش حفصه است، وسط ابوغریب، از مجد یهود و اعتقادات تلمودی دم میزند، نماز میخواند، آدم میکشد برای خطر تشیع! نه! یک جای کار میلنگد قربان!
کاربر ۴۳۶۱۳۱۷
بچههای خودمون را بر علیه خودمون شوراندند، طوری شوراندند که بچههای گول خورده خودمون، همه بچههای بد جهان را به عراق دعوت کردند. کم کم عراق و سوریه شد محل اجتماع همه مسئلهدارها و جانیان و تروریستهای کل جهان. با لباسی کوتاه و تا سر زانو، الله اکبر بر لب، خنجر در دست، کینه در دل و جهل در سر.
ژنرالیسم
خنجر در دست، کینه در دل و جهل در سر.
ژنرالیسم
بوی خون بچه شیعهها را میفهمم، با بوی خون همه فرق دارد
ژنرالیسم
ما ترکیهای ها نیستید. ما ترکیهایها معلوم نیست اصلاً آسیایی هستیم یا اروپایی؟ مسلمونیم یا نامسلمون؟ جزو اتحادیه اروپا هستیم یا نه؟ از تروریسم حمایت میکنیم یا نه؟ کلاً ملّت قشنگی هستیم.
Ali_hz
تامار: ناقل اسپرمهای مأموران خاص صهیونیستی و کارشناس ژنتیک و اصلاًح نژاد. دکترای روانشناسی از دانشگاه سوربن فرانسه.
میتار: کارشناس ارشد رشته مامایی از دانشگاه انگلستان. مأمور ویژه موساد و متساوا در افغانستان که حدود هفت سال هست که آنجا ازدواج کرده و سه تا بچه دارد.
zahra.n
دکتر، اشکهایش را که جاری شده بود، از گوشه چشمش جمع کرد و پس از چند لحظه سکوت و آههای داغی که از نهادش بلند میشد گفت: محمد جان میدونی از چی بیشتر از همه دلم میسوزه؟
از اینکه دشمن، «بچههای خاک خودمان» را برداشت و اینگونه سفاک و خونخوار تربیت کرد و انداخت توی دامن خودمان. تکرار میکنم: بچههای خودمون. اگر از جای دیگر اومده بودند اینقدر آتش نمیگرفتم و دلم نمیسوخت. بچههای خودمون را بر علیه خودمون شوراندند، طوری شوراندند که بچههای گول خورده خودمون، همه بچههای بد جهان را به عراق دعوت کردند. کم کم عراق و سوریه شد محل اجتماع همه مسئلهدارها و جانیان و تروریستهای کل جهان. با لباسی کوتاه و تا سر زانو، الله اکبر بر لب، خنجر در دست، کینه در دل و جهل در سر
Najmeh
حجم
۱۶۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۸۷ صفحه
حجم
۱۶۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۸۷ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰۵۰%
تومان