بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب رامپ | طاقچه
کتاب رامپ اثر لیسل شرتلیف

بریده‌هایی از کتاب رامپ

نویسنده:لیسل شرتلیف
امتیاز:
۴.۵از ۸ رأی
۴٫۵
(۸)
الاغمان، ناثینگ،‌ نه افسار داشت و نه جایی بسته شده بود، چون تا وقتی دمش آتش نمی‌گرفت، جایی نمی‌رفت.
احمد اسدی
وقتی به خانه رسیدم، به مامان‌بزرگ گفتم که مادربزرگِ قرمزی سلام گرمی برایش فرستاد ولی قسمت «پیر لق‌لقوی داغون» را جا انداختم. مامان‌بزرگ هم گفت: «پوف! پیر لق‌لقوی داغون.» شاید همهٔ پیرزن‌ها چنین فکری دربارهٔ همدیگر می‌کنند.
=o
اگر به خودم نمی‌خندیدم که دیگر زندگی به‌شدت برایم نکبت‌بار و غم‌انگیز می‌شد.
Anahid
بوی دردسر می‌ده.» لبخند زدم. «احتمالاً همین‌طوره. ولی سرنوشتِ بدون دردسر به چه دردی می‌خوره؟»
Narjes

حجم

۲۱۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

حجم

۲۱۲٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

قیمت:
۳۷,۶۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد