بریدههایی از کتاب دلایلی برای زنده ماندن
۴٫۰
(۴۴۴)
اگر تابهحال گمان میکردید که یک فرد افسرده دلش میخواهد شاد باشد و خوشحال، در اشتباه بودید. افسردهحالان اصلاً و ابداً به بُعد تجملی شادکامی اهمیتی نمیدهند. تنها چیزی که میخواهند فقدان رنج است.
حسین....
شگفتانگیزترین بُعد ذهن آن است که پرهیاهوترین اتفاقات در آن رخ میدهد، اما هیچکس دیگری قادر به دیدن آنها نیست.
حسین....
۱۰- روزی فرا میرسد که لذتی خواهید یافت؛ لذت و مسرتی که با درد و رنج کنونیتان درخواهد افتاد و آن را به آتش خواهد کشید. در اجرای هنری گروه بیچ بویز اشک شوق خواهید ریخت؛ به صورت دخترک نوزادتان خیره خواهید شد که در دامانتان به خواب رفته است؛ دوستان عزیزی خواهید یافت؛ غذای خوشمزهای نوش جان خواهید کرد که هرگز امتحان نکرده بودید؛ قادر خواهید بود از فراز یک چشمانداز زیبا، به منظرهٔ دلانگیزِ زیر پایتان نگاه کنید، بیآنکه به مرگ ناشی از سقوط بیندیشید. چه بسیار کتابهایی هستند که هنوز نخواندهاید و با مطالعهشان غنی خواهید شد.
z.gh
AlRedboots@: تحمل جای خالی نبودنتان برای عزیزانتان، خیلی سختتر از رنجیست که خودتان از زندهماندن میبرید.
friend moon :)
بر این اساس اگر قرار باشد تجربیات ما از جهان اطراف تبدیل به کتابی شود که مفید هم واقع شود، تنها کتابی ارزش مطالعه دارد که توسط خود ما نوشته شده باشد.
noname
افسردهحالان اصلاً و ابداً به بُعد تجملی شادکامی اهمیتی نمیدهند. تنها چیزی که میخواهند فقدان رنج است.
دلشان میخواهد از شر ذهن شوریده و پر تب و تابشان خلاص شوند؛ جایی بروند که افکارشان آتش بگیرند و دود هوا شوند. همانند کسی که داراییهای کهنهٔ جهنمیاش را به عمد آتش میزند تا خاکستر شوند. چنین میکند تا به حال طبیعی بازگردد، یا دستکم تا جایی که ممکن است حالش عادی شود؛ تهی شود از هر فکر و خیالی
Sh.M
بیماری مترادف است با درد و رنج. تابهحال خوب بودید و ناگهان دیگر نیستید
Sh.M
روی نیری: «فقط چشاتو ببند و نفستو حبس کن. همهچیز دوباره قشنگ میشه.»
گزیدهای از دیالوگ فیلم برخورد نزدیک از نوع سوم؛ اثر استیون اسپیلبرگ
awimis
«آنگاه که طوفان به پایان میرسد، به خاطر نمیآوری چطور آن را از سر گذراندی و چگونه زنده ماندی. در حقیقت حتی مطمئن نیستی که آیا واقعاً طوفان تمام شده یا نه. اما در یک نکته شک و تردیدی نیست؛ از طوفان اگر جان سالم به در ببری، دیگر همان شخص طوفانزده نیستی. تنها حکمت نهفته در طوفان همین است و بس.»
_.
نهایتاً توانستم بروم لب صخرهها بایستم. تنها با برداشتن یک قدم دیگر میتوانستم به آن حس و حالم پایان دهم. کار به شکل مضحکی آسان بود: برداشتن تنها یک گامِ دیگر در مقابلِ رنجِ بودن.
به این تفاسیر خوب گوش کنید، ببینید چه میگویم: اگر تابهحال گمان میکردید که یک فرد افسرده دلش میخواهد شاد باشد و خوشحال، در اشتباه بودید. افسردهحالان اصلاً و ابداً به بُعد تجملی شادکامی اهمیتی نمیدهند. تنها چیزی که میخواهند فقدان رنج است.
بهروزی نیا
میدانم، میدانم که ما انسانیم؛ موجوداتی محجوب. برخلاف دیگر جانداران لباس میپوشیم و پشت درهای بسته زاد و ولد میکنیم. وقتی خطایی از ما سر میزند شرمگین میشویم. اما به مرور زمان میتوان ترک عادت کرد؛ با سخن گفتن از مشکل یا حتی با خواندن و نوشتن از آن... .
کاربر ۸۶۷۷۵۳۳
«آنگاه که طوفان به پایان میرسد، به خاطر نمیآوری چطور آن را از سر گذراندی و چگونه زنده ماندی. در حقیقت حتی مطمئن نیستی که آیا واقعاً طوفان تمام شده یا نه. اما در یک نکته شک و تردیدی نیست؛ از طوفان اگر جان سالم به در ببری، دیگر همان شخص طوفانزده نیستی. تنها حکمت نهفته در طوفان همین است و بس.»
awimis
در آن دم دیوانهوار آرزو میکردم که کاش اصلاً کسی را نداشتم. حتی یک موجود جاندار. عشق بود که آنجا دست و پایم را بست. و آنان، عزیزانم، روحشان نیز خبر نداشت که بر من چه میگذرد؛ در سرم چه غوغاییست. شاید اگر میشد ده دقیقه در مغزم قرار بگیرند، چنین چیزی میگفتند: «آه، عجب؛ خب راستشو بخوای، باید بپری. هیچ دلیلی نداره که مجبور باشی این حجم از رنج رو به دوش بکشی. عجله کن، بپر، چشماتو ببند و کار رو فیصله بده. منظورمون اینه که اگه بدنت آتش گرفته بود، میتونستیم یه پتو دورت بپیچیم و خاموشش کنیم. ولی این شعلهها نامرئیان و کاری نمیشه براشون کرد. پس بپر! یا یه اسلحه بهمون بده که بهت شلیک کنیم؛ مرگ رو واسهت آسون کنیم.»
اما سازوکار افسردگی به این شکل نیست. اگر افسرده باشید، درد و رنجتان نامرئیست
Farzane H
«و در پایان این ادامهٔ زندگیست که شجاعت بیشتری میطلبد، نه خودکشی.»
آلبر کامو، از کتاب مرگ خوش
Farzane H
آن کلیشهٔ قدیمی و تکراری کاملاً درست است:
زمان خود درمانگر دردهاست.
بدون شک در انتهای تونل تاریک، نور را خواهید یافت؛ حتی اگر قادر نباشید از ابتدا آن را ببینید.
Farzane H
(خود را از خودت بگیر، از تو هیچ به جای میماند).
_.
میدانم این توصیفات ممکن است اغراقآمیز به نظر برسد، اما کارکرد افسردگی و حملهٔ هراس و وحشت همین است: پدید آوردن افکار اغراقآمیز که ذهن شما را به خود مشغول میدارند.
_.
شگفتانگیزترین بُعد ذهن آن است که پرهیاهوترین اتفاقات در آن رخ میدهد، اما هیچکس دیگری قادر به دیدن آنها نیست. گویی جهان در برابر شما شانه بالا میاندازد و اظهار بیاطلاعی میکند.
_.
در جهانی که سخن گفتن امکانپذیر است، امید نیز تحققپذیر خواهد بود.
awimis
برای جبران درد و رنج، همیشه لازم نیست لذت را جایگزین آن کنیم؛
گاهی لذت و شادی خود از دل درد و رنج زاییده میشود.
Mary gholami
حجم
۲۱۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۹۷ صفحه
حجم
۲۱۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۹۷ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰۵۰%
تومان