بریدههایی از کتاب دلایلی برای زنده ماندن
۴٫۰
(۴۴۴)
ابداً ممکن نبود جهنم مرموزی که در آن دست و پا میزدم را احساس کنند، یا دریابند که چرا مرگ، یک راهکار ویژه و مفید برای من به شمار میرود
Mohammad
تنها خودت هستی که وقتی در اوج افسردگی هستی احساس میکنی یک موجود اضافهای. هیچ شخص دیگری این عقیده را ندارد. به دیگران اعتماد کن
حَنا
یک مسئله را من میتوانم دقیقاً درک کنم و خودم نیز به آن برسم: اینکه بیشتر داشتن، الزاماً بهتر شدن زندگی را منجر نمیشود.
نسترن
اگر از یک، یک را کم کنید، باقیمانده صفر خواهد بود. (خود را از خودت بگیر، از تو هیچ به جای میماند).
کاربر ۱۵۸۲۷۷۶
میگویند دیوانگی، واکنشیست معقول نسبت به دنیای دیوانه. شاید افسردگی هم تنها واکنش ما نسبت به جهانیست که از آن سر در نمیآوریم.
Yasaman
زمان خود درمانگر دردهاست.
مارال
فیلمها، سریالهای دراماتیک تلویزیونی و بیش از هر چیز دیگری کتاب. کتابها به معنای واقعی کلمه، انگیزههای من بودند برای زنده ماندن.
شیلا در جستجوی خوشبختی
من یک مادر داشتم، یک پدر، یک خواهر و یک نامزد. همان زمان چهار نفر دست به نقد وجود داشتند که به من عشق میورزیدند. در آن دم دیوانهوار آرزو میکردم که کاش اصلاً کسی را نداشتم. حتی یک موجود جاندار. عشق بود که آنجا دست و پایم را بست. و آنان، عزیزانم، روحشان نیز خبر نداشت که بر من چه میگذرد؛ در سرم چه غوغاییست
Mohammad
«آنچه هستی را بس شیرین میسازد، تکرار نشدن آن است.»
Ahmad
از خواندن کتاب دو نوع تلقی وجود دارد: یا کتاب میخوانید که از خود فرار کنید یا کتاب میخوانید که خود را پیدا کنید. راستش من در این دو برداشت تفاوتی نمیبینم. ما از طریق مکانیزم فرار از خود است که خویشتن را پیدا میکنیم.
Yasaman
«من واسه زنده موندن یه دلیل میخوام. یه انگیزهٔ قوی که منو رو پاهام نگه داره.»
Mohammad
«و در پایان این ادامهٔ زندگیست که شجاعت بیشتری میطلبد، نه خودکشی.»
آلبر کامو، از کتاب مرگ خو
شیوا
تصور اینکه چنان حالم بهبود خواهد یافت یا چنان اعتمادبهنفسی به دست خواهم آورد که دربارهٔ مشکلم اینچنین قلمفرسایی کنم، آنقدر بعید بود که محال ممکن به نظر میرسید.
کاربر ۲۱۸۱۸۶۶
عشق نوعی جهانبینیست که میتواند از ما محافظت کند.
❤ محمد حسین ❤
این ادامهٔ زندگیست که شجاعت بیشتری میطلبد،
drjafarlakzaei
اما من در طول سالهای متمادی دریافتم که مطالعهٔ احوالاتِ دیگر رنجبُردگانی که نجات یافتند و بر اندوهشان فائق آمدند، مایهٔ تسلایم میشود و مرا امیدوار میکند.
Agha_M@hdiar
منِ پیشین: «چرا؟ مگه قراره همه چی تو آینده بیعیب و نقص باشه؟»
منِ کنونی: «نه! معلومه که نه! زندگی هیچوقت بیعیب و نقص نیست. منم هر از چندگاهی افسرده میشم. اما حالِ الان من از قبل خیلی بهتره. رنج اونقدرا هم وحشتناک نیست. من الان خودمو پیدا کردم. من سرخوشم، همین الان حالم خوبه. طوفان بالاخره تموم میشه. باورم کن.»
ghazale
بیشتر داشتن، الزاماً بهتر شدن زندگی را منجر نمیشود.
❤ محمد حسین ❤
هرچه بیشتر غمگین میشدم، کمتر میتوانستم گریه کنم.
سپهر
اگر خود بودا هم در این روزگار زندگی میکرد، در تارها گرفتار میشد و به دست و پا میافتاد. مگر آنکه ضعف آنتندهی وایفای، در دامنههای هیمالیا به دادش میرسید و میتوانست از صدقهٔ سر آنتندهی ضعیف اینترنت، ۴۹ روز زیر یک درخت به مراقبه بنشیند!
littel dark age(محمد)
حجم
۲۱۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۹۷ صفحه
حجم
۲۱۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۹۷ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰۵۰%
تومان