بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فواید اختاپوس بودن | طاقچه
تصویر جلد کتاب فواید اختاپوس بودن

بریده‌هایی از کتاب فواید اختاپوس بودن

نویسنده:ان بریدن
امتیاز:
۴.۹از ۱۶ رأی
۴٫۹
(۱۶)
یکهو بی‌هوا ازش می‌پرسم: «چرا آدم‌ها حرف‌های مسخره می‌زنن؟ از این حرف‌ها که ما خیلی خوبیم و تو به هیچ دردی نمی‌خوری و از این چیزها.»
(:Ne´gar:)
«زندگی بعضی وقت‌ها یه لحظه‌ای رو نصیبت می‌کنه که باعث می‌شه یه‌دفعه به خودت بیای و همه‌چی رو واضح‌تر ببینی. خیلی خوبه که من یه چیزی روی بازوم دارم که هر روز این قضیه رو یادم می‌ندازه.»
(:Ne´gar:)
«نه منصفانه بود، نه راحت. اما اگه می‌خواستم آیندهٔ خوبی داشته باشم، تنها راهم همون بود.»
(:Ne´gar:)
اختاپوس‌ها سه‌تا قلب دارند، اما چه فایده؟ هر سه‌تا قلب من شکسته.
(:Ne´gar:)
اِ، پس یادش نرفته که من هم وجود دارم.
(:Ne´gar:)
هر روز بیشتر از قبل بهم ثابت می‌شود که آدم‌ها هر جوری دلشان بخواهد با من رفتار می‌کنند و من یک کلمه هم نمی‌توانم حرف بزنم.
(:Ne´gar:)
بعضی‌ها می‌توانند مشق‌هایشان را بنویسند. بعضی‌ها اهل شیطنت هستند و از زیرش درمی‌روند. بعضی‌ها هم کارهای دیگری دارند که باید بهشان برسند.
(:Ne´gar:)
مشکل اینجاست که زندگی واقعی شبیه قصه‌ها نیست، یعنی من مسئول همه‌چیزش نیستم. معمولاً این آدم‌خوب‌ها هستند که یک لقمهٔ چپ می‌شوند
(:Ne´gar:)
هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم بلد باشم قصه (یا به قول آرورا اِصه) تعریف کنم تا یک شب که برایس باز خواب بد دیده بود. از خواب پریده بود و دیگر خوابش نمی‌برد. هر چقدر هم کمرش را ماساژ می‌دادم فایده نداشت. آن شب مجبور شدم یک قصهٔ من‌درآوردی برایش بگویم تا خوابش ببرد.
(:Ne´gar:)
و من از خودم متنفر می‌شوم. چون یک‌جایی ته ذهنم، قسمت بدجنس وجودم خوشحال است که می‌تواند بقیهٔ بازی را با خیال راحت ببیند.
(:Ne´gar:)
من همیشه همان جا منتظرشان هستم. همیشه. یعنی می‌گویم شاید هر شب شام نداشته باشیم، شاید مجبور باشند بلیت ناهار رایگان بگیرند و با همهٔ آن خجالتی که من هم توی کلاس اول داشتم دست‌وپنجه نرم کنند، اما من همیشه مراقبشان هستم. هر روز بعد از مدرسه آنجا هستم تا تحویلشان بگیرم.
(:Ne´gar:)
منصفانه نیست که بچه‌هایی که همیشه توی همه‌چیز اول‌اند با آن‌هایی که این‌طوری نیستند، سر یک کلاس باشند.
(:Ne´gar:)
اگر هم فکر کنم، وایکینگ‌های پرندهٔ عصبانی می‌آیند توی فکرم و با شمشیرهای چوبی‌شان می‌کوبند توی سرم و دادوفریاد می‌کنند: «تو ارزشش رو نداری!» آخر مت هیچ عیب و ایرادی ندارد. مثل بلیت رایگان تور دنیای دیزنی است. من اصلاً این‌جوری نیستم. شاید نهایتاً در حد یک ته‌بلیت استفاده‌شدهٔ اتوبوس باشم، درست همان اتوبوسی که بابام سوارش شد و ما را گذاشت و رفت. اصلاً من عین ته‌بلیتی هستم که ته اتوبوس افتاده و همه با چکمه‌های گلی از رویش رد شده‌اند.
(:Ne´gar:)
اگر من هم می‌توانستم مثل سایلس دور خودم دیوار بکشم، زندگی‌ام خیلی راحت‌تر از این حرف‌ها می‌شد. یعنی می‌گویم که من هم با کسی توی کلاس حرف نمی‌زنم، ولی وقتی بچه‌ها سربه‌سرم می‌گذارند خیلی سخت است بهشان محل نگذارم
(:Ne´gar:)
برایس از ته حلقش داد می‌زند: «تو مامان نیستی!» میمون‌های جیغ‌جیغو. میمون‌های لعنتی جیغ‌جیغو.
(:Ne´gar:)
بهشان می‌گویم: «باید بیدار شین.» برایس غرغر می‌کند: «تو که مامان نیستی. مجبور نیستم حرفت رو گوش کنم.» آرورا تکرار می‌کند: «تو مامان نیستی!»
(:Ne´gar:)
اصلاً دوست ندارم بیدارشان کنم. درست مثل این است که توی مسابقهٔ بخت‌آزمایی برندهٔ آرامش و سکوت شده باشی و بخواهی با دست خودت بلیتت را تکه‌پاره کنی و یک سطل پر از میمون‌های عصبانی و جیغ‌جیغو را خالی کنی روی سرت.
(:Ne´gar:)
مامان توی آشپزخانه است. یواشکی می‌روم پیشش، ولی ازم تشکر نمی‌کند که عین قهرمان‌ها بچه‌ها را از جلوی دست و پا جمع کرده‌ام.
(:Ne´gar:)
و وقتی ناراحتی، کسی نیست بهت بگوید گریه نکن
(:Ne´gar:)
اگر قرار باشد کسی هر روز توی مدرسه احساس بدبختی کند، نباید تنها چیزی را که خوشحالش می‌کند ازش گرفت.
(:Ne´gar:)

حجم

۱۹۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

حجم

۱۹۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

قیمت:
۳۴,۴۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد