آدم همین که فرصت گیر بیاورد شرارت میکند، و فرصت گیرش نیاید، حداقل دلش به این خوش است که میتواند پزِ فضیلتش را بدهد. هانس فکر کرد، بنابراین فضیلت چیزی نیست جز نبودِ فرصت،
شراره
دروغ هرچه دورتر از حقیقت باشد، هرچه ادعایش وقیحانهتر باشد، هرچه رفتارش مطمئنتر باشد، مؤثرتر است. دروغهای نصفهونیمه بَدَند. عذاب الیماَند. هم برای دروغگو هم برای دروغشنونده. دروغهای نصفهونیمه پر از سوراخ و جاهای شفافاَند
شراره
اگر خودم را کامل به این آرزو بسپارم، باید به زندگیام پایان بدهم، چون قدرتش را ندارم که آن دیگری شوم. بنابراین آرزویِ یک آدمِ دیگر شدن، وسوسهٔ کشتنِ خود است...
شراره
آدم همین که فرصت گیر بیاورد شرارت میکند، و فرصت گیرش نیاید، حداقل دلش به این خوش است که میتواند پزِ فضیلتش را بدهد. هانس فکر کرد، بنابراین فضیلت چیزی نیست جز نبودِ فرصت، و عمیقاً حس کرد که چقدر این دریافتْ در مورد خودش صدق میکند.
آرمان
دمِ سوراخ کلید همهٔ درها زانو میزد، و چه فتحی برایش بود اگر کلیدی توی قفل نبود.
faezehaa