اگر بر اساس ایمان به خدا زندگی کنیم و درنهایت مشخص شود که خدایی وجود ندارد، چیز زیادی را از دست ندادهایم و فقط از لذتهای هفت گناه کبیره محروم ماندهایم و چند ساعتی از وقتمان در کلیسا هدر رفته است. در عوض اگر بر اساس ایمان به خدا زندگی کنیم و سپس مشخص شود که خدایی وجود دارد به سعادت جاودانه دست خواهیم یافت. بنابراین به عقیدهٔ پاسکال بهتر آن است تا بر اساس ایمان به خدا زندگی کنیم. عقیدهای که به شرطبندی پاسکال معروف است.
هرمس
سارقان مسلح به بانک حملهور شدند و مشتریان و کارکنان را روبهدیوار صفبندی کردند و شروع کردند به گرفتن کیفهای پول، ساعتها و جواهراتشان. دو نفر از کارمندان بانک در انتهای صف ایستاده بودند و عنقریب بود از آنها نیز سرقت شود که کارمند اولی ناگهان چیزی را در دستهای کارمند دیگر قرار داد. کارمند دوم آهسته گفت: «این چه بود؟» کارمند اولی پاسخ داد: «پنجاه دلاری که به تو بدهکار بودم.»
هرمس
خاخام جوان که عاشق بازی گلف بود، در یوم کیپور که مقدسترین روز سال بود، دزدکی خود را به زمین گلف رساند. همین که خواست ضربهای به توپ بزند، بادی شروع به وزیدن کرد و توپ را یکراست به سوراخ هدف انداخت.
فرشتهای که شاهد این معجزه بود به خدا شکایت کرد و گفت: «این مردک در یوم کیپور گلفبازی میکند و تو توپ را برایش به هدف میاندازی؟ نکند این هم نوعی مجازات است؟!»
خداوند گفت: «البته که مجازات است. آخر برای چه کسی میتواند این ماجرا را تعریف کند؟»
هرمس
چهار پزشک به شکار مرغابی رفتند. در میان آنها یک پزشک خانواده، یک پزشک زنان، یک جراح و یک پاتولوژیست حضور داشت. هنگامیکه پرندهای را بالای سرشان دیدند، پزشک خانواده اسلحه را بهسویش نشانه رفت، اما از تیراندازی منصرف شد چون کاملاً اطمینان نداشت که پرندهٔ بالای سرش مرغابی باشد. پزشک زنان هم که تفنگش را بهسمت پرنده نشانه رفته بود، وقتی متوجه شد که نمیتواند نر و مادگی مرغابی را تشخیص دهد، از تیراندازی دست کشید. در همین حین جراح به پرنده شلیک کرد و سپس رو به پاتولوژیست گفت: «برو ببین پرندهای که زدم مرغابی است.»
هرمس