بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب افلاطون و پلاتیپوس به کافه‌ می روند | طاقچه
تصویر جلد کتاب افلاطون و پلاتیپوس به کافه‌ می روند

بریده‌هایی از کتاب افلاطون و پلاتیپوس به کافه‌ می روند

ویراستار:مهدی خطیبی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۵ رأی
۵٫۰
(۵)
حکایت یکی از همکاران که هر روز صبح از خانه‌اش بیرون می‌آمد، مقابل در می‌ایستاد و رو به آسمان می‌گفت: «خداوند این خانه را از شر ببر حفظ کند» و دوباره به خانه‌اش بازمی‌گشت. این اتفاق آن‌قدر تکرار شد که روزی به او گفتیم: «چه می‌گویی؟! در فاصلهٔ دوهزار کیلومتری اینجا که هیچ ببری وجود ندارد!» جواب داد: «می‌بینید! از دعاهای من است!»
هرمس
اگر شخصی سعی در باختن داشته باشد و پیروز شود، چه‌کاری انجام داده است؟
علیرضا
موسی درحالی‌که الواح ده فرمان را در دست دارد، کشان‌کشان از کوه سینا پایین می‌آید و خطاب به جمعیت فریاد می‌زند: «خبرهای خوب و خبرهای بدی دارم. خبر خوب این است که فرمان‌های خداوند را به عدد ده کاهش دادم و خبر بد این است که زنا هنوز جزو محرّمات است.»
هرمس
«پدربزرگم دقیق می‌داند که در چه سالی، چه روزی و چه ساعتی خواهد مُرد.» «عجب، پدربزرگت چه روح والایی دارد. چگونه آن را دریافته؟» «قاضی به او گفته است.»
هرمس
یهودیت (حدود سدهٔ سیزدهم پیش از میلاد) آنچه را برایت نفرت‌انگیز است، بر همسایه‌ات روا مدار. تورات در همین جمله خلاصه می‌شود. مابقی‌اش تفسیر این جمله است. آن را بیاموز.
هرمس
مشهور است که سن آگوستین جوان نیز که سرشار از شهوت بود، مذاکره‌ای مشابه را با خدا داشت. هنگامی‌که فریاد زد: «پروردگارا! به من پاکدامنی عطا فرما، اما نه اکنون!»
هرمس
مفهوم ازلْ متخصصان علوم ماوراءالطبیعه را تا ابد درگیر خود ساخته است. البته برای افرادی که در این علم تخصصی ندارند چندان اهمیتی ندارد. دو گاو در طویله‌ای ایستاده بودند. یکی‌شان رو به دیگری کرد و گفت: «هرچند عدد پی معادل ۳.۱۴۱۵۹۲۶۵۳۵۸۹۷۹ است درواقع تا بی‌نهایت ادامه دارد.» گاو دومی رو به اولی کرد و گفت: «ماااا.»
علیرضا
جی. کی. چسترتون می‌گوید: «کلمهٔ [خوب] معانی زیادی دارد. مثلاً اگر مردی از فاصلهٔ پانصدمتری به مادرش شلیک کند باید شلیک او را خوب توصیف کرد، اما لزوماً نباید او را آدم خوبی دانست.»
هرمس
هندوئیسم (حدود سدهٔ سیزدهم پیش از میلاد) آنچه را دوست نداری با تو انجام دهند با دیگران انجام نده... تمام درمه در این اصل خلاصه است. آن را آویزهٔ گوش کن.
هرمس
دسته‌بندی خوب و بد در حوزهٔ فلسفهٔ اخلاق می‌گنجد و حوزه‌ای است که کشیشان، حکیمان و والدین را به خود مشغول کرده است. متأسفانه تنها اشتغال فرزندان و فلاسفه این است که از کشیشان، حکیمان و والدین بپرسند: «چرا؟»
هرمس
سه دانشجوی مهندسی درمورد اینکه چه نوع خدایی بدن انسان را طراحی کرده است، باهم بحث می‌کردند. اولی می‌گوید: «فقط کافی است به مفصل‌های انسان نگاه کنید تا بفهمید که خدا باید مهندسی مکانیک باشد.» مهندس دومی می‌گوید: «من فکر می‌کنم که خدا بایستی مهندس برق باشد چون سیستم عصبی هزاران اتصال الکتریکی دارد.» مهندس سومی می‌گوید: «خدا درواقع مهندس عمران است. آخر چه کسی جز او می‌تواند روده‌ای را که مثل یک لولهٔ فاضلاب است و فضولات انسان را دفع می‌کند، در میان دیگر اعضای حیات‌بخش بدن او قرار دهد؟»
هرمس
دیمیتری: تاسو! چند وقتی است مسئله‌ای ذهنم را درگیر کرده. تاسو: چه چیز؟ دیمیتری: معنی همهٔ اینها چیست؟ تاسو: معنی چه چیزهایی؟ دیمیتری: زندگی، مرگ، عشق - همهٔ این چیزها. تاسو: چرا فکر می‌کنی همهٔ اینها باید معنی داشته باشند؟ دیمیتری: باید داشته باشند دیگر، وگرنه زندگی فقط... تاسو: فقط چی؟ دیمیتری: هیچی.
هرمس
خوش‌بین نیمهٔ پر لیوان را می‌بیند. بدبین نیمهٔ خالی لیوان را می‌بیند. خردگرا می‌گوید: «این لیوان، دوبرابر بزرگ‌تر از حد معمول است.»
روبی
پیش از آنکه به هر پرسش مهم یا پیش‌پاافتاده‌ای پاسخ گوییم، لازم است تا دریابیم خودِ پرسش بر چه چیزی دلالت دارد.
روبی
ساختار حقیقت چیست؟ چه ویژگی‌های خاصی وجود دارد که هستیِ امور مختلف را نشان می‌دهد؟ یا آن‌طور که فلاسفه می‌گویند چه ویژگی‌هایی وجود دارد که نیستیِ امور مختلف را نشان می‌دهد؟
Amir Reza
چوانگ تسی، فیلسوف تائوئیست باستان، خواب دید که پروانه شده است و هنگامی‌که بیدار شد از خود پرسید که نکند واقعاً پروانه است و خیال می‌کند چوانگ تسی است؟
هرمس
در جلسهٔ اعضای هیئت علمی دانشگاه ناگهان فرشته‌ای ظاهر شد و به رئیس بخش فلسفه گفت: «هرکدام از این سه موهبت را که انتخاب کنی به تو خواهم بخشید: حکمت، زیبایی یا ده‌میلیون دلار پول نقد.» پروفسور فوراً حکمت را برگزید و در کسری از ثانیه به حکیمی تمام‌عیار تبدیل شد، اما همچنان سر میزش نشسته و به میز خیره شده بود. یکی از همکارانش آهسته در گوش او گفت: «چیزی بگو.» پروفسور گفت: «بایستی ده‌میلیون دلار را می‌گرفتم.»
هرمس
ارسطو بر این باور بود که زندگی بشر هدفمند است. مسئله‌ای که در طول تاریخ، فلاسفهٔ دیگر آن را مورد مناقشه قرار داده‌اند. هفتصد سال بعد، سن آگوستین گفت که هدف زندگی عشق ورزیدن به خداوند است. هستی‌گرایان قرن بیستم همچون مارتین هایدگر بر این باور بودند که غایت بشر، زندگی بدون انکار حقایق زندگی، از جمله مرگ، است.
eurus
هنگامی‌که از ایزاک بشویس سینگر، رمان‌نویس قرن بیستم، پرسیدند که آیا به اختیار (ارادهٔ آزاد) باور دارد، با لحنی طعنه‌آمیز گفت: انتخابی ندارم.
عرفان
آقای فنوود صاحب گاوی بود، اما جایی برای چراندنش نداشت. بنابراین نزد همسایه‌اش آقای پاتر رفت و پیشنهاد داد تا در ازای نگهداری گاو در چراگاهش بیست دلار در ماه به او بدهد. پاتر قبول کرد، اما پس از گذشتن چند ماه از چرای گاو در مزرعه، خبری از پول نشد و همین شد که پاتر به‌سراغ فنوود رفت و گفت: «می‌دانم که مشکل مالی داری، پس نظرت درمورد یک معامله چیست؟ ده ماه است که گاو تو در مزرعهٔ من است و تو دویست دلار به من بدهکاری. فکر کنم این مبلغ هم‌قیمت گاوت شده. نظرت چیست که گاو را برای خودم بردارم و حسابمان صاف شود؟» فنوود اندکی درنگ کرد و گفت: «یک ماه دیگر هم در مزرعه‌ات نگهش دار و بعد گاو باشد برای تو
هرمس

حجم

۳۶۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

حجم

۳۶۵٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

قیمت:
۳۷,۵۰۰
۲۶,۲۵۰
۳۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد