بریدههایی از کتاب گزیده اشعار علی معلم دامغانی
۴٫۳
(۹)
جماعت! یه دنیا فَرقه
بین دیدن و شنیدن
برید از اونا بپرسید
که شنیدهها رو دیدن
راز سنگرای عشقو
باید از ستاره پرسید
التهاب تشنهها رو
کی میدونه غیر خورشید؟
Dexter
میگن عاشقی محاله
باشه ما محالو دیدیدم
خیلیا میگن خیاله
ولی ما خیالو دیدیم
جماعت! یه دنیا فرقه
بین دیدن و شنیدن
برید از اونا بپرسید
که شنیدهها رو دیدن
توی عصر آتش و خون
خیلیا عشقو چشیدن
بعضیام زرد و فسرده
موندن و حسرت کشیدن
Dexter
ماند زین غربت چندی به دغا یاوه ز من،
بیل و داس و تبر و چارق و پاتاوه ز من
یله گاو و شخ و شخم و رمه از من، هیهات!
من غریب از همه ماندم، همه از من، هیهات!
آیش سالزَد از غربت من بایر ماند
چمن از گل، شجر از چلچله بیزایر ماند
سالها بی منِ مسکین به عزیزان بگذشت
به حمل بذر نیفشاندم و میزان بگذشت
سخت دلتنگم، دلتنگم، دلتنگ از شهر
بار کن تا بگریزیم به فرسنگ از شهر
افسانه سلطان پور
هر ذرهای اینجا به سودا میخرامد
هر قطرهای غرق تمنّا میخرامد
هر ساجدی ذوق جلال خویش دارد
هر واجدی رو در کمال خویش دارد
وادی به وادی میروند این کاروانها
تا شهر شادی میروند این کاروانها
Dexter
تا کجا، تا کجا، کجا رفتیم
تا تو، تا خوف، تا رجا رفتیم
آی سالار کاروانسالار!
خضرِ شنزار، نوحِ دریابار!
اشتران از کجا بیاشامند؟
ساروانها کجا بیارامند؟
Dexter
وقتی تو هفت آسمون سوسو نمیزد یه ستاره
تو دمیدی، تو که شبها رو سحر کردی دوباره
ساکن خونۀ صبری، توی این شبهای ابری
حیف ماه شب چارده توی ابر پارهپاره!
ما هنوز لنگ زمینیم، مثل خاک، خونهنشینیم
میرسیم به رود و دریا اگه آسمون بباره
زیر موج دشنه مُردیم، لب چشمه تشنه مُردیم
این چه بیانصافیه دریا چرا قهره با کناره؟
وقتی مردم تو رو دارن، لشکر ابر بهارن
یا میگرین، یا میبارن، دل عاشق بیقراره
وقتی مردم تو رو دارن، لشکر ابر بهارن
سیصد و سیزده سوارن، فاتحان این هزاره
Dexter
ای خفتن گرشاسب تو
بیداری جاماسب تو
بودای شورانگیز تو
ای خانهات فاراب و وان
کاشانهات اسپیتمان
زردشت بلخ و شیز تو
ای بوعلی ای بوالعلا
از زمرۀ اهل ولا
از نوبه تا نیریز تو
Dexter
یکی میگه اُو منفی است
یکی میگه عین قصره
«مردی خونشو فروخته»
تیتر روزنامۀ عصره
آره خونشو فروخته
واسه بچهش نون خریده
نرخ خون پایینه اینقدر؟
یا نونو گرون خریده؟
صدچمن خونه به دوشیم
مثل سنگپشت و حلزون
خون گرونه، نرخ خونه
مفته خونه، قیمت خون
Dexter
ماند زین غربت چندی به دغا یاوه ز من،
بیل و داس و تبر و چارق و پاتاوه ز من
افسانه سلطان پور
حجم
۶۵۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۵۱۲ صفحه
حجم
۶۵۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۵۱۲ صفحه
قیمت:
۷۶,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد