بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب روی دریا فقط یک قایق کاغذی مانده است | طاقچه
تصویر جلد کتاب روی دریا فقط یک قایق کاغذی مانده است

بریده‌هایی از کتاب روی دریا فقط یک قایق کاغذی مانده است

انتشارات:کتاب نشر نیکا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۹ رأی
۳٫۹
(۹)
هر چه در باران بود کبود شد پیشانی ما رؤیاهای ما حافظهٔ ما حیرت‌های ما دلواپسی‌های ما اما تنهایی ما روشن و شفاف ماند
|ݐ.الف
و گاهی از پشت درختان کهنسال تنومند آواز زنانی شنیده می‌شود که مرده‌اند
|ݐ.الف
یادش به خیر فقط در فکر امروز بود که به غروب برسد.
|ݐ.الف
با پای برهنه آمده بود و همیشه آمادهٔ رفتن بود
|ݐ.الف
هیچ آغازی را نمی‌شود در تقویم نوشت و هیچ پایانی نقابی تازه را به صورت ما نخواهد زد
|ݐ.الف
این شرجی دم به دم و گاهی مدام بر پیرهن‌های سفید ما و روح آوارهٔ ما بختک می‌شود
Mostafa F
ما دیگر نه تصویری از دریا داریم نه گمان مرگ ما دیگر نه خیال آواز و آرامش داریم و نه رویا
Mostafa F
حوادث بسیار بود و ما کم بودیم.
Mostafa F
این تنهایی این سکوت این تحمل به ماندن ما در زمین معنی می‌داد هنوز از عمر دلسرد نشده بودیم هنوز می‌توانستیم پیرهن‌های سفید لباس‌های مخمل سیاه و قهوه‌ای را دوست داشته باشیم یادش به خیر
آقاگل
این بار با خشم گفت: واقعیت من چیست پنجره‌ها برای لحظه‌ای باز شدند این بار با فریاد گفت: واقعیت من چیست پنجره‌ها بسته شدند چراغ‌ها خاموش شدند با خودش زمزمه کرد: واقعیت من چیست چراغ‌های خیابان خاموش شدند
آقاگل

حجم

۵۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۵۶ صفحه

حجم

۵۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۵۶ صفحه

قیمت:
۴۶,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد