بریدههایی از کتاب عمارت مرموز؛ جلد اول
۴٫۱
(۲۸)
دلتنگی باز هم، مثل این لحظه، فوقالعاده آزارش میداد؛ دقیقاً مانند باران سیلآسایی که با آمدن آن ماشین سیاه شدت گرفته بود، دلتنگی خیلی شدید و ناگهانی بهش هجوم میآورد.
..
این بغل قطعاً خیلی بیشتر از صدوبیست هزار دلار میارزید.
پری ناز
به مادر نازنینم،
برای لالاییها و قصههایی که یادم ماند و نماند،
برای تمامِ تنهاییهایش، زمین خوردنهایش،
و فرصت کوتاه دوباره دیدنش.
به پدرم،
برای خاطرهٔ شیرین کودکیهایم،
برای کیهان بچهها و سروش کودکانی که هر هفته و هر ماه برایم میخرید.
و برای ذوق و نشاط پاک و بیغلوغش آن روزها.
Yasaman Mozhdehbakhsh
میدانست دنیا وقت خوشحالی یا غم یکجور نیست
..
همیشه دلتنگی اینطور سراغش میآمد... خیلی پرقدرت و درست وقتی که اصلاً انتظارش را نداشت...
..
«خوکه هشتش گروی نُهشه. دوزاریتون افتاد چی گفتم؟ مثل همون مَثَل معروف که میگه فلانی هشتش گروی نُهشه دیگه.»
..
لوسی اعتقاد داشت باید با مشتهایی که زندگی بهسمت آدم میپراند، ساخت و کنار آمد.
zohreh
«دیرینهترین و نیرومندترین احساس بشر ترس است، و قدیمیترین و قویترین نوع آن وحشت از ناشناختههاست.»
اچ. پی. لاوکرافت
zohreh
چیزی از فرط هیجان راه گلوی لوسی را بست. حداقل میتوانست چند هفته وانمود کند پولدار است
..
آقای تینکر یکی از آن گوشیهای تاشوی قدیمی داشت. وانتی هم که سوارش بودند خیلی قبلتر از اختراع سیستمهای جهتیابی ساخته شده بود.
..
دیگر تجربهاش را داشت و میدانست دنیا وقت خوشحالی یا غم یکجور نیست؛ فرقی هم ندارد که از پنجرههای سهمتری به دنیا نگاه کنی یا نه.
zohreh
واکنش بچهها به ناراحتی متفاوته، آقای تینکر. اما من همیشه باور داشتم اونها، بیشتر از هر چیز، فقط کسی رو لازم دارن که حرفهاشون رو بشنوه.
zohreh
«کیمیاگری فقط فرمول و جادو نیست. یه جور تغییره، یه جور تلاش برای بهتر کردن چیزها. موقعی که شما تینکرها رسیدین اینجا، شروع کردین به بهتر کردن همهچیز. پس فکر کنم بشه گفت شما تمام مدت کیمیاگر بودین.»
H
در واقع، حالا که آنجا زیر نور خورشید نشسته بود، همهچیزِ دیشب دودی و خاکستری به نظر میرسید. نزدیک ولی درعینحال دور... درست مثل جنگل سایه بیرون پنجره
H
... خیلی پرقدرت و درست وقتی که اصلاً انتظارش را نداشت...
H
نگهبان یک خانهٔ جادویی در مأموریتی به همراه موشی جادویی تا یک دسته حیوان جادویی را از دست یک هیولای درختی جادویی، که توی جنگلی جادویی زندگی میکرد، نجات بدهد!
𝓮𝓵𝓮𝓷𝓪
امید، پادزهر ترس و وحشته.»
..
فقط، آخرسر خودشه که ضایع میشه چون تینکرها بیپولن.»
..
به نظر لوسی این بغل خیلی فرق داشت؛ این بغل قطعاً خیلی بیشتر از صدوبیست هزار دلار میارزید.
..
«دیرینهترین و نیرومندترین احساس بشر ترس است، و قدیمیترین و قویترین نوع آن وحشت از ناشناختههاست.»
اچ. پی. لاوکرافت
..
حجم
۹۰۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۹۶ صفحه
حجم
۹۰۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۹۶ صفحه
قیمت:
۷۶,۰۰۰
تومان