بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کابوس زدگان | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کابوس زدگان

بریده‌هایی از کتاب کابوس زدگان

نویسنده:دن پبلاکی
امتیاز:
۴.۳از ۴۸ رأی
۴٫۳
(۴۸)
ابیگیل گفت: «احیاناً شامل این نمی‌شه که این هیولای نی‌قلیون رو شوت کنیم کنار؟ چون اگه این باشه، من بی‌بروبرگرد پایه‌ام.»
کاربر ۵۱۷۶۲۵۱
«گاهی دیدن چیزی که درست روبه‌روته، از همه‌چی سخت‌تره
arefeh
گاهی دیدن چیزی که درست روبه‌روته، از همه‌چی سخت‌تره.
Book
چیزهای ترسناک هیچ‌وقت موقعی که آدم انتظار دارد، پیدایشان نمی‌شود؛ چیزهای ترسناک همیشه از ناکجا ظاهر می‌شوند تا آدم را غافلگیر کنند.
𝐑𝐎𝐒𝐄
چیزهای نامرئی زیادِ دیگری در دنیا هستند که همیشه او را زیر نظر دارند، در حالی که خودش قبلاً هیچ‌وقت متوجهشان نشده است
𝐑𝐎𝐒𝐄
جالب است چیزهایی که زمانی نامرئی بوده‌اند، یک‌دفعه مرئی می‌شوند.
𝐑𝐎𝐒𝐄
بعدتر، وقتی گذر زمان و دردسرها و خودِ زندگی مقاومتمان را کم کرد و ارواح بازگشتند تا تسخیرمان کنند، باید راهی پیدا کنیم تا به خودمان کلک بزنیم و بالاخره شکستشان دهیم. ممکن بود، حالا می‌دانست.
یـ★ـونا
تیموتی بی‌حرکت جواب داد: «همه‌چی دقیقاً همون شکلیه که قبلاً بوده.» از اینکه داشت به استوارت دروغ می‌گفت حس عجیبی داشت؛ اما استوارت شبیه آدم‌هایی شده بود که لازم دارند دروغ بشنوند. «من اینجام. همه‌چی خوبه. دیگه همه‌چی روبه‌راه می‌شه.» استوارت لبخندی واقعی زد. تیموتی گفت: «ببین، یه خواهشی دارم.» استوارت با احتیاط ازش فاصله گرفت. «بهم بگو چه چیزهایی می‌دیدی.» «منظورت چیه؟» «بهم از... هیولات بگو.»
یـ★ـونا
«تو اینجایی. دیگه همه‌چی قراره مثل قبل بشه. درسته؟»
یـ★ـونا
مردم گناه والدینشون رو به ارث نمی‌برن.
یـ★ـونا
«من هنوز نمی‌فهمم. ما هیچی بیشتر از قبل نمی‌دونیم.»
یـ★ـونا
«پس چرا هنوز اونجا ایستاده؟ چرا هنوز زل زده بهم؟»
یـ★ـونا
«همهٔ ما این هفته چیزهای ترسناک می‌دیدیم، استوارت. فقط تو نیستی.»
یـ★ـونا
تیموتی یک‌دفعه به این فکر افتاد که شاید چیزهای نامرئی زیادِ دیگری در دنیا هستند که همیشه او را زیر نظر دارند، در حالی که خودش قبلاً هیچ‌وقت متوجهشان نشده است. از این فکر لرزید.
یـ★ـونا
جالب است چیزهایی که زمانی نامرئی بوده‌اند، یک‌دفعه مرئی می‌شوند.
یـ★ـونا
«چرا، لازمه. تو نمی‌فهمی. اگه معذرت نخوام، برمی‌گرده. من هیچ نمی‌خوام به این فکر کنم که دفعهٔ بعدی چی با خودش می‌آره.»
یـ★ـونا
وقتی دستگیره تا ته چرخید، تیموتی آه عمیقی کشید و در را باز کرد. با چیزی که دید کم مانده بود شلوارش را خیس کند.
melina
اما حالا می‌دانست بعضی رازها بعد از مدتی خودشان حقیقت را جار می‌زنند.
Book
وقتی هم که از همه‌چی خبر داشته باشی، می‌تونی علیه آدم‌ها ازش استفاده کنی.
Book
«مردم گناه والدینشون رو به ارث نمی‌برن.»
Book

حجم

۲۳۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۸۴ صفحه

حجم

۲۳۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۸۴ صفحه

قیمت:
۹۶,۰۰۰
تومان