بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کابوس زدگان | طاقچه
تصویر جلد کتاب کابوس زدگان

بریده‌هایی از کتاب کابوس زدگان

نویسنده:دن پبلاکی
امتیاز:
۴.۳از ۴۸ رأی
۴٫۳
(۴۸)
«گاهی دیدن چیزی که درست روبه‌روته، از همه‌چی سخت‌تره.»
زهرا
من لازم ندارم یه پسر بیاد و نجاتم بده یا هرچی. دوست لازم ندارم. هیچی لازم ندارم. گرفتی چی گفتم؟ خودم تنهایی روبه‌راهم
𝐑𝐎𝐒𝐄
کجا دیوانگی کنار می‌رود و حقیقت آغاز می‌شود؟ ممکن است حتی واپسین وحشتم توهم محض بوده باشد؟
~آلْبا~☘️
بعضی رازها بعد از مدتی خودشان حقیقت را جار می‌زنند.
یـ★ـونا
شاید چیزهای نامرئی دلشان نمی‌خواهد دیده شوند.
𝐑𝐎𝐒𝐄
بایرون که زندگی‌اش در اعماق تاریکی فرومی‌رفت، برای آخرین بار، تلاش کرد پرستار را صدا بزند. و بعد نمایشگر ضربان قلب بالاخره بیپ بیپ بیپ وحشتناکش را تمام کرد و در عوض، اتاق با وزوز ساده و آرامش‌بخشی پر شد.
mahzooni
«سلام، مامان. حدس بزن چی شده؟» منتظر ماند تا مادرش رویش را برگرداند؛ اما برنگرداند. برای همین هم تیموتی دنبال حرفش را گرفت: «امروز یه دختره رو دیدم که داشت پاش رو آتش می‌زد.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
کردارِ نسلِ گذرایِ انسان مانندِ بذری است که در آیندهٔ دور، ممکن است یا میوهٔ خیر به بار آورد یا شر و البته چاره‌ای هم از آن نیست...
fatiw rad
تنها سلاحی که داشتند نسخهٔ پاره‌پورهٔ جانسون از کتاب سرنخ جسد ناتمام بود، و فقط اگر پیرمرد برمی‌گشت، می‌توانستند با آن کتکش بزنند
امیرحسین رئوف نیا
کجا دیوانگی کنار می‌رود و حقیقت آغاز می‌شود؟ ممکن است حتی واپسین وحشتم توهم محض بوده باشد؟ اچ. پی. لاوکرافت سایه برفراز اینزمث
کتاب خوان معرکه
گاهی دیدن چیزی که درست روبه‌روته، از همه‌چی سخت‌تره.
کتاب زندگی
این کلمات به شعار تیموتی تبدیل شدند. پیدا کردن نظم میان آشوب. چراغی کوچک میان تاریکی.
teo;
کوله‌پشتی ورزشی تیموتی طبقهٔ پایین در آشپزخانه مانده بود، برای همین، تنها سلاحی که داشتند نسخهٔ پاره‌پورهٔ جانسون از کتاب سرنخ جسد ناتمام بود، و فقط اگر پیرمرد برمی‌گشت، می‌توانستند با آن کتکش بزنند.
کاربر ۵۱۷۶۲۵۱
«شاید بد نباشه یه چیز متفاوت تجربه کنیم.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
ممکن است حتی واپسین وحشتم توهم محض بوده باشد؟
Tiyana
تیموتی که تقلا می‌کرد جلوی جیغش را بگیرد، به نرده چسبید و چشم‌هایش را بست. بعد با خشم تا جایی که می‌توانست صدایش را بلند کرد و داد زد: «به نام آشوب، گورت رو گم کن!»
melina
ابیگیل گفت: «نگران چی هستی؟ گوین گفت که لنگ می‌زده. فکر نکنم کسی که می‌لنگه، اون‌قدری زور داشته باشه که به ما صدمه‌ای بزنه.» تیموتی، مثل گوینده‌های تلویزیونی، صدایش را پایین آورد و جواب داد: «و سپس دخترک را با چوب عصایش زد.»
melina
«فقط همین رو دارم. این کار رو کردم فقط برای اینکه دست از سر کچل من بردارین و هیچ‌وقت برنگردین اینجا، دست‌کم تا آخر نیم‌سال تحصیلی.» با غیظ به ابیگیل خیره شد. «قبول؟» ابیگیل فوری گفت: «بله، حتماً. خیلی ممنونم.»
melina
بعد، بن با صدای بریده‌بریده اضافه کرد: «تقصیر توئه که این بلا سرم اومده. تقصیر توئه که من مرده‌ام.»
melina
«گاهی دیدن چیزی که درست روبه‌روته، از همه‌چی سخت‌تره.»
کاربر ۸۰۰۱۷۵۳

حجم

۲۳۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۸۴ صفحه

حجم

۲۳۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۸۴ صفحه

قیمت:
۹۶,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد