آدمهای باهوشی که قانون کارما را یاد گرفتهاند، وقتی یک اتفاق بد برایشان میافتد واقعاً خشنود میشوند چون میدانند که کارمای آنها خنثیشده است. پسازاینکه مصیبت سپری شد، آنها با این امید که حالا کارمای مثبت در زندگیشان جریان پیدا خواهد کرد، زندگیشان را پیش می گیرند. البته تا وقتی که
گل باغچه**""
اگر همچنان که دربارهٔ قانون بیخبر هستیم ناله و اعتراض کنیم، نتیجهاش فقط زجر بیشتر خواهد بود.
گل باغچه**""
زمین، یک صحنهٔ نمایش است و ما فقط بازیگرانی هستیم که میآییم و میرویم. چون ما درکی از این نمایش نداریم، همهچیز را خیلی واقعی در نظر میگیریم. ازآنجاییکه فکر میکنیم ما ذهن و جسم هستیم، کارما خلق میکنیم. درک نمیکنیم کسی که این جهان را خلق کرده ـ من و شما ـ انرژی درون ماست. متأسفانه ما تولیدکننده و کارگردان این نمایش را فراموش میکنیم و خیلی درگیرِ مجموعِ نفس، ذهن و جسم میشویم که باعث میشود دوباره و دوباره رنج بکشیم.
گل باغچه**""
کارما چیزی جز قانون عمل نیست.
عملِ ما هر چه باشد،
عکسالعمل هم همان خواهد بود.
Sani
کارما را چه کسی میسازد؟ ذهن و نفس کارما میسازند
گل باغچه**""
وضعیتِ فعلی ما، هر چه که باشد
جادو نیست...
شاید خوب باشد، شاید غمانگیز...
به این بستگی دارد که
در گذشته چهکارهایی انجام دادهایم،
کارما تصمیم خواهد گرفت
تا هرزمانی که طول بکشد.
حسن منصوری