بریدههایی از کتاب هنر خوب زندگی کردن
۳٫۸
(۲۲۲)
ضروری است که چیزهایی که در دایرهٔ شأن شما هستند، قابلتوجیه و منطقی نباشند. چرا که اگر باشند، هرگز رنگ آرامش را نخواهید دید. زندگیتان هیچ پایهواساس محکمی نخواهد داشت. شما همیشه باید آماده باشید که دلیل بهتری از راه برسد و تمام اولویتها، اصول و تعهدهایتان را کنار بزند.
چهطور دایرهٔ شأن را ترسیم میکنید؟
امیر امانی پور
توصیهٔ من این است که میان لذت و معنا توازن برقرار و از افراط دوری کنید. چرا؟ چون مطلوبیت نهایی شما با نزدیک شدن بیشازحد به مرزِ هر یک کاهش مییابد. شکلات، تلویزیون و رابطهٔ جنسی، پس از حداکثر خوردن دو کیلو شکلات، تماشای بیست و چهار ساعت تلویزیون یا پس از پنجمین ارگاسم دیگر بیاثر میشوند. به طور مشابه اگر تمام شبانهروزتان را صرف نجات دنیا کنید و خودتان را از هر لذتی محروم کنید، رنگ خوشحالی را نخواهید دید. بهتر است بین معنا و لذت مسیرتان را مدام عوض کنید. بنابراین اگر بخش کوچکی از جهان را نجات داده باشید، به نظر من لیاقت سر کشیدن یک نوشیدنی را دارید.
امیر امانی پور
هشتاد میلیارد سلول مغزی، در ابتدا خیلی زیاد به نظر میرسد ولی برای ذخیرهسازی هر آنچه میبینیم، میخوانیم، میشنویم، بو میکنیم، میچشیم، فکر میکنیم و حس میکنیم، مقدار بسیار ناچیزی است. به همین خاطر مغز برای فشردهسازی دادهها یک حقه ابداع کرده: داستان.
در دنیای واقعی خبری از داستان نیست. میتوانید به مدت ده سال با یک ذرهبین در جایجای هر هفت قاره قدم بزنید، هر سنگی را زیرورو کنید ولی باز هم داستانی پیدا نخواهید کرد.
امیر امانی پور
دربارهٔ جنگ جهانی اول چه میدانید؟ درست است؛ در ۱۹۱۴ یک مبارز آزادیخواه صرب در سارایوو به ولیعهد اتریش ـ مجارستان شلیک کرد و بعد از آن اتریش ـ مجارستان بدون معطلی به صربستان اعلان جنگ کرد. از آنجا که تقریباً تمام ممالک اروپایی با عهدنامههایی باهم متحد شده بودند، در عرض چند روز پای همگیشان به جنگ کشیده شد. هیچیک از بلوکهای متحد توان غلبه کردن بر دیگری را نداشت و خیلی زود جبهههای جنگ راکد شدند. در این جنگ فرسایشی که تعداد بیسابقهای از تلفات به همراه داشت، وردن تبدیل به نماد نبردهای جانفرسای سنگربهسنگر شد. پس از حدود چهار سال و هجده میلیون کشته جنگ پایان گرفت.
امیر امانی پور
گاهی در خانههای سالمندان به پرستارانی برمیخورید که باتندی با بیماران مبتلا به زوال عقل رفتار میکنند و اینطور توجیه میکنند که «بههرحال که یادشان نمیماند»، شاید این درست باشد اما بیماران مسلماً در لحظه آن رفتار را تجربه میکنند.
امیر امانی پور
هر چه بیشتر با یک خاطره زندگی کنیم، ارزش بیشتری به آن افزوده میشود
امیر امانی پور
چند دانشآموز به مدت یک دقیقه دستشان را در آب سرد منفی ده درجهٔ سانتیگراد نگه داشتند؛ یک تجربهٔ نسبتاً ناخوشایند. در مرحلهٔ دوم آنها ابتدا دستهایشان را به مدت یک دقیقه در آب سرد منفی ده درجه و بعد، به مدت سی ثانیه در آب منفی ۹.۵ درجه نگه داشتند. بلافاصله از آنها پرسیده شد که دوست دارند کدام آزمایش را تکرار کنند. هشتاد درصد دومی را ترجیح میدادند. این با عقل جور درنمیآید، چرا که منطقاً مرحلهٔ دوم ناخوشایندتر بود. تمام مشقتهای آزمایش اول بهعلاوهٔ رنج نسبی بخش دومش.
امیر امانی پور
حتا اگر چیزی به عنوان ندای درونی واقعی وجود داشته باشد باز هم توصیه نمیشود که به هر قیمتی به دنبال آن بروید. هکرها، شیادها و تروریستها همگی بر این باورند که ندای درونیشان را شنیدهاند و از کارشان رضایت دارند. هیتلر هم بدون تردید همین حس را داشت. همینطور ناپلئون، استالین و اسامه بن لادن. پس واضح است که ندای درونی نمیتواند ملاک و معیار خوبی برای اخلاق باشد.
پس چهکار کنیم؟ به صدای درونیتان گوش ندهید. ندای درون چیزی نیست جز شغلی که دوست دارید داشته باشید.
امیر امانی پور
از بین کسانی که به دنبال ندای درونشان رفتهاند، فقط نمونههای موفق را میبینیم؛ ماری کوری که در پانزدهسالگی تصمیم گرفت دانشمند شود و بعدها دو جایزهٔ نوبل به دست آورد. یا پیکاسو که در دهسالگی در مدرسهٔ هنر پذیرفته شد و در ادامهٔ زندگیاش دنیای نقاشی را متحول کرد. چنین داستانهای الهامبخشی موضوع بیوگرافیها، مصاحبهها و فیلمهای مستند بیشماری بوده است. اما چیزی که ما نمیبینیم تعداد بینهایت بیشترِ شکستخوردههاست. دانشمند ناامیدی که مقالهٔ تحقیقاتیاش دقیقاً توسط دو نفر خوانده شده: همسرش و مادرش. یا یک پیانیست ناشناخته که اگرچه استعدادی در معلمی ندارد، حالا به عنوان یک معلم موسیقی در ناکجاآباد مشغول پیروی کردن از ندای درونش است.
امیر امانی پور
دوم. به نوسانات اندک درآمد و داراییهایتان واکنش نشان ندهید. آیا ارزش اوراق بهادارتان امروز یک درصد بالا یا پایین رفته است؟ اصلاً اجازه ندهید چنین چیزهایی نگرانتان کند. در واقع زیاد راجعبه پول فکر نکنید. هر چه بیشتر به پول فکر کنید، پولتان چند برابر نمیشود.
سوم. خودتان را با افراد ثروتمند مقایسه نکنید. این کار شما را ناراحت میکند. اگر مجبور به مقایسه هستید، خودتان را با آنهایی مقایسه کنید که کمتر از شما دارند؛ اما بهتر است که اصلاً خودتان را با کسی مقایسه نکنید.
چهارم. حتا اگر ثروت زیادی دارید، ساده زندگی کنید. ثروت موجب حسادت دیگران میشود
امیر امانی پور
تصور کنید قطعهزمین خوبی را خریدهاید و در آن خانهای ساختهاید. خانهای بینظیر که تعداد اتاقخوابهایش دستکم سهتا بیشتر از نیاز شماست. یک سال بعد، یک نفر دیگر یک قواره زمین در همسایگی شما خریداری میکند و خانهای آنچنان مجلل میسازد که خانهٔ شما در برابرش مثل آلونک به نظر میرسد. چه اتفاقی میافتد؟ فشار خونتان بالا میرود و میزان رضایتتان از زندگی کاهش مییابد؛ اگرچه هنوز هم زندگی بسیار خوبی دارید.
پول یک امر نسبی است. نهفقط در قیاس با دیگران، بلکه در مقایسه با گذشتهٔ خودتان در گذشته.
امیر امانی پور
ریچارد ایسترلین، اقتصاددان، میزان رضایت زندگی امریکاییها در سال ۱۹۴۶ را با سال ۱۹۷۰ مقایسه کرد. اگرچه استانداردهای زندگی در این دورهٔ زمانی حدوداً دو برابر بهتر شده بود (تا سال ۱۹۷۰ تقریباً همه ماشین، یخچال، ماشین لباسشویی و آب گرم داشتند)، میزان رضایت از زندگی تقریباً ثابت مانده بود.
امیر امانی پور
اگر در فقر زندگی میکنید، پول نقشی بسیار اساسی دارد. مشکلات مالی بدبختی مطلق هستند. اگر درآمدتان به طور متوسط ۳۸ هزار دلار در سال است، پول نقش متعادلتری دارد. در صورت داشتن درآمد بیشتر از ۷۵ هزار دلار در سال برای یک خانواده (در سان فرانسیسکو کمی بیشتر، در سینسیناتی کمی کمتر)، تأثیر درآمد اضافه روی حس خوشبختی به صفر میرسد و حتا اگر درآمدِ میلیوندلاری هم داشته باشید، همان صفر میماند.
امیر امانی پور
اگر یک مرتاض با آستانهٔ تحمل فراانسانی نباشید، احتمالاً تمام پساندازتان بهاضافهٔ حقوق بازنشستگی و ویلای تعطیلاتتان را برای لیتر اول میدهید. برای لیتر دوم شاید ساعت برایتلینگ خود را بدهید. برای سومی هدفُنتان و برای چهارمی کفیِ کفشتان را. اقتصاددانان به این میگویند کاهش مطلوبیت نهایی. هر لیتر اضافهای از آب برای شما مطلوبیت کمتری نسبت به قبلی دارد و از یک جایی به بعد هیچ مطلوبیتی نخواهد داشت. این موضوع تقریباً در مورد تمام کالاها از جمله آب، لباس، کانالهای تلویزیونی و بیشتر از همه در مورد خود پول صادق است. و ما را به سؤالی که هزاران سال مطرح است میرساند: آیا پول خوشبختی میآورد؟
امیر امانی پور
آفتاب پشتتان را میسوزاند و ذرات هوا روی ماسهها مثل شیشه میدرخشد. دهانتان مثل کاغذ سمباده خشک شده است. آخرین قطرهٔ آبِ همراهتان را دو روز قبل نوشیدهاید و از آن موقع چهاردستوپا روی زمین خزیدهاید تا به یک آبادی در دوردست برسید. دقیقاً در چنین لحظهای برای یک لیتر آب حاضرید چهقدر خرج کنید؟
فرض کنیم پول را پرداخت کردهاید و آب را گرفتهاید. شدیدترین تشنگی ممکنتان برطرف شده است. برای لیتر دوم حاضرید چهقدر پرداخت کنید؟ و چهقدر برای سومی؟
امیر امانی پور
۱: حسابداری ذهنی
چهطور باخت را به بُرد تبدیل کنیم
باید میدانستم. کمی قبل از خروجیِ بزرگراه در برن، یک دوربین خاکستری ثبت تخلف وجود دارد که در انتظار رانندههای بیخبر است. سالهاست که آن دوربین همان جاست. نمیدانم چه در ذهنم میگذشت. نور فلاش دوربین، من را از فکروخیال پراند و با یک نگاه سریع به سرعتسنج فهمیدم که ترسم به حقیقت تبدیل شده. سرعتم حداقل ۱۵ کیلومتر بر ساعت بیشتر ازحد مجاز بود و هیچ ماشین دیگری هم در جلو یا اطرافم نبود؛ هیچکس نبود که بتوانم فلاش را به گردنش بیندازم.
روز بعد در زوریخ از دور دیدم که یک مأمور پلیس، یک برگهٔ جریمه را زیر برفپاککن ماشینم گذاشت. بله، در جای ممنوع پارک کرده بودم. تمام جاپارکها پُر بودند، عجله داشتم و پیدا کردن جاپارکِ قانونی در مرکز زوریخ مثل پیدا کردن یک صندلی تاشو برای آفتاب گرفتن در قطب جنوب است. برای یک لحظه میخواستم بروم و برایش توضیح بدهم. خودم را مقابل آن مأمور تصور
کاربر ۴۰۵۴۴۲۸
«اگر میخواهید دوران بزرگسالیتان توأم با نارضایتی باشد کافی است اهدافی را انتخاب کنید که دستیابی به آنها فوقالعاده دشوار است.» این نظر دنیل کانمن است. به عبارت دیگر شما باید از واقعبینانه بودن اهدافتان اطمینان حاصل کنید. اگر قدکوتاه و چاق هستید و آرزوی ستارهٔ بسکتبال شدن را دارید، از همین قدم اول خودتان را به دردسر انداختهاید. اگر میخواهید اولین نفری باشید که روی مریخ قدم گذاشته یا اگر میخواهید رئیسجمهور یا میلیاردر شوید هم همینطور. واقعاً نباید چنین اهدافی را انتخاب کنید چون ۹۹ درصد عواملی که در تحقق آن مؤثرند از اختیار شما خارجاند. اهداف غیرواقعبینانه قاتل خوشیها هستند.
احسان رضاپور
علم هیچ پاسخی برای سؤال «معنای بزرگتر زندگی» پیدا نکرده است. همهٔ آنچه که علم میداند این است که زندگی تا زمانی که ماده و انرژی به اندازهٔ کافی وجود داشته باشد، به شکل بیهدفی توسعه پیدا خواهد کرد. هیچ هدف غایی ملموسی برای انسانیت، زندگی یا جهان وجود ندارد. جهان اساساً بیمعناست. پس تلاش برای یافتن «معنای بزرگتر زندگی» را رها کنید. چون فقط وقت خودتان را تلف میکنید.
احسان رضاپور
«جداییناپذیرترین آزادی انسان، انتخاب نگرشش نسبت به هر چیزی است.»
Samira.zavie
اگر تکلیف واقعیت را روشن نکنید، واقعیت تکلیف شما را روشن خواهد کرد
narges kabiri
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۹ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۹ صفحه
قیمت:
۵۶,۰۰۰
۲۸,۰۰۰۵۰%
تومان