بریدههایی از کتاب هنر خوب زندگی کردن
۳٫۸
(۲۲۲)
پس دفعهٔ بعدی که میخواهید تصمیم مهمی بگیرید بهدقت روی آن تأمل کنید، اما فقط تا مرز نقطهٔ حداکثر تأمل.
sss
اگر کتابی روی شما تأثیری نگذاشت، یا کتاب بدی بوده یا شما آن را بد خواندهاید.
sss
«خدایا، به من آرامش کافی بده برای پذیرش چیزهایی که قادر به تغییر آن نیستم، شجاعت بده برای تغییر چیزهایی که قادر به تغییر آن هستم و حکمت کافی به من عطا فرما تا این دو را از هم تمیز دهم.»
sss
بیشترین سوءبرداشتی که با آن مواجه میشویم این است که زندگی خوب یک حالت یا وضعیت پایدار است، درحالیکه زندگی خوب فقط با تطبیق مداوم حاصل میشود.
sss
برای ما بسیار دشوار است که وضعیت کنونیمان را از دریچهٔ لنزهای بسیار عریض ببینیم. اگر این گونه نبود، مسائل پیشپاافتاده اینقدر ما را ناراحت نمیکرد.
کاربر 2021.1
ترحم به خود چیزی را عوض نمیکند. در حقیقت برعکس عمل میکند چون ترحم به خود مثل یک گرداب احساسی است، یک مارپیچ که در آن هر چه بیشتر بالاوپایین بپرید بیشتر شما را درون خودش فرومیبرد. افرادی که در دام آن میافتند خیلی سریع گرفتار بدگمانی (پارانویا) میشوند. آنها حس میکنند که گروهی از مردم، کل بشریت یا حتا کل جهان، دشمن آنها شدهاند. این یک چرخهٔ معیوب برای خود فرد درگیر و البته اطرافیان اوست؛ اطرافیانی که بالاخره از او فاصله میگیرند و نمیتوان به این خاطر به آنها خرده گرفت. بهمحض آنکه اولین علایم ترحم به خود را حس میکنم تمام تلاشم را برای دور شدن از این ورطهٔ خطرناک به کار میبندم. مثل آن جملهٔ قدیمی که میگوید: «اگر دیدی که درون چالهای هستی، به کَندن ادامه نده.»
مری و راه های نرفته اش
تجربیات تنها زمانی واقعاً به حساب میآیند که بتوانید آنها را به خاطر بیاورید. اجازه بدهید به این پدیده، بانک خاطره بگوییم.
مری و راه های نرفته اش
بیعرضه، همگی طبق همین قاعده تعیین میشوند. اگر اعتقاد دارید که موفقیتتان به خاطر کار و تلاش بیوقفهتان، سرسختی، سماجتتان و شببیداریهای زیادتان است، لزوماً اشتباه نمیکنید. همهٔ آنچه که به آن افتخار میکنید، حاصل ارادهای است که به واسطهٔ برایند ژنها و محیط اطرافتان به شما رسیده است.
خب با در نظر گرفتن همهٔ اینها چه بخشی از موفقیتتان را به دستاوردهای خودتان نسبت میدهید؟ درست است. پاسخ منطقی صفر درصد است. موفقیت شما ریشه در عواملی دارد که شما به هیچ عنوان اختیاری روی آنها ندارید. در واقع موفقیتهایتان را «به دست نیاوردهاید.»
مری و راه های نرفته اش
با تشریح هر افتضاحی که به بار آوردهاید، زندگیتان بهتر میشود. اگر نتوانید اشتباهاتتان را شناسایی کنید، یا دنیا را درک نکردهاید یا اینکه خودتان را نشناختهاید. به عبارت دیگر اگر نتوانید تشخیص دهید کجا قدمی بهاشتباه برداشتهاید، دوباره با صورت به زمین خواهید خورد. پافشاریتان روی این تحلیلها در نهایت نتیجهبخش خواهد بود.
مری و راه های نرفته اش
مطمئنم که در زندگی خود حداقل یک نفر را سراغ دارید که از نظر شما عاقل و بالغ است. نظر شما چیست: آیا این به خاطر تنظیم ابتدایی بوده؟ ژنهای عالی، تربیت ایدهآل و تحصیل درجهیک او را اینچنین عاقل کرده؟ یا اصلاح، تلاش مدام برای حل مسائل و جبران کاستیها و حذف تدریجی ضعفها از زندگی؟
نتیجه؟ باید از شر این برچسب تحقیرآمیزی که به اصلاح چسبیده خلاص شویم. افرادی که توان اصلاح زودهنگام خودشان را دارند نسبت به کسانی که مدتها وقت صرف پیدا کردن یک نقطهٔ شروع ابتدایی بینقص میکنند و سپس امیدوارند که برنامهشان به نتیجه برسد، مزیت دارند. چیزی با عنوان آموزش ایدهآل وجود ندارد. زندگی ما بیش از یک هدف دارد. هیچ استراتژی تجارت بینقص، سبد سهام بهینه و شغل آرمانیای وجود ندارد. همهٔ اینها افسانه است. حقیقت این است که شما با یک تنظیم ابتدایی شروع میکنید و بعد از آن باید مدام آن را اصلاح کنید. هر چه دنیا پیچیدهتر باشد، نقطهٔ شروع شما کماهمیتتر میشود. پس در زندگی شخصی یا کاری تمام منابعتان را برای رسیدن به یک تنظیم ابتدایی بینقص هزینه نکنید.
مری و راه های نرفته اش
قانون اساسی کشورها براساس قوانینی بنیادی تنظیم میشوند و بقیهٔ قوانین براساس آنها وضع میشوند. اینچنین فرض میشود که قوانین اساسی تا ابد پابرجا هستند اما در عمل حتا قانون اساسی کشورها هم مورد بازبینی قرار میگیرند. قانون اساسی ایالات متحدهٔ امریکا که اولینبار در ۱۷۸۷ تصویب شد، تاکنون ۲۷ بار اصلاح شده است. قانون اساسی فدرال کنفدراسیون سویس از سال ۱۸۴۸ تاکنون دوبار مورد بازنگری کلی و چندینبار مورد بازنگریهای جزئی قرار گرفته است. قانون اساسی آلمان از سال ۱۹۴۹ تاکنون ۶۰ بار تغییر کرده. این نهتنها مایهٔ شرمساری نیست بلکه کاملاً هم معقول است. تصحیحپذیری، زیر بنای هر دموکراسی کارآمد است. مسئله به قدرت رساندن مرد یا زن شایسته (همان تنظیم ابتدایی) نیست، مسئله از روی کار برداشتن مرد نامناسب یا زن نامناسب بدون خونریزی است. دموکراسی سازوکاری برای اصلاح در درون خود دارد و تنها نوعی از حکومت است که چنین خصوصیتی را داراست.
مری و راه های نرفته اش
به قول دوایت آیزنهاور، ژنرال امریکایی که بعدها رئیسجمهور هم شد، «برنامه هیچ ارزشی ندارد. برنامهریزی مهمترین چیز است.» مسئله داشتن یک برنامهٔ ثابت نیست. بلکه این برنامهریزی مجدد و مکرر است که اهمیت دارد؛ یعنی یک فرآیند پیوسته. آیزنهاور بهخوبی فهمیده بود که بهمحض رویارویی سربازها با دشمن تمام برنامههای قبلی از درجهٔ اعتبار ساقط میشوند.
مری و راه های نرفته اش
فرض کنید که به یک کشور فقیر سفر کردهاید و کیف پولتان گم میشود. دقایقی بعد که آن را پیدا میکنید، همهچیز سرجایش است بهجز پولتان. آیا به این اتفاق به چشم یک دزدی نگاه میکنید یا یکجور کمک مالی به کسی که احتمالاً وضعیتش بسیار بدتر از شماست؟ هر چهقدر هم با ذهنتان کلنجار بروید نمیتوانید این واقعیت را تغییر دهید که پولتان به سرقت رفته، اما آنچه میتوانید تغییر دهید، اهمیت اتفاقات پیشآمده و تعبیرتان از ماجراست.
مری و راه های نرفته اش
حتا اگر چیزی به عنوان ندای درونی واقعی وجود داشته باشد باز هم توصیه نمیشود که به هر قیمتی به دنبال آن بروید. هکرها، شیادها و تروریستها همگی بر این باورند که ندای درونیشان را شنیدهاند و از کارشان رضایت دارند. هیتلر هم بدون تردید همین حس را داشت. همینطور ناپلئون، استالین و اسامه بن لادن. پس واضح است که ندای درونی نمیتواند ملاک و معیار خوبی برای اخلاق باشد.
پس چهکار کنیم؟ به صدای درونیتان گوش ندهید.
احسان رضاپور
برتراند راسل گفته: «یکی از نشانههای نزدیکی به فروپاشی عصبی این است که فرد باور داشته باشد که کارش بسیار مهم است.» این دقیقاً خطر ندای درون است. اینکه شما خودتان و کارتان را زیادی جدی بگیرید.
احسان رضاپور
تواضع این روزها از مد افتاده و ما هیچچیزی را بیشتر از خودنمایی در شبکههای اجتماعی دوست نداریم. خودتان را مهار کنید.
re8za8
بیشترین سوءبرداشتی که با آن مواجه میشویم این است که زندگی خوب یک حالت یا وضعیت پایدار است، درحالیکه زندگی خوب فقط با تطبیق مداوم حاصل میشود
re8za8
داشتن یک زندگی خوب، تا حد زیادی به تفسیری سازنده از وقایع بستگی دارد
re8za8
منبع دوم من رواقیگری بود. فلسفهای بسیار کاربردی که ریشه در یونان باستان دارد و قرن دوم پس از میلاد و در دوران امپراتوری روم به اوج شکوفایی رسید.
بیوتیفول مایند
خیلی واضح بگویم هر کس که بیش از ۵ دقیقه در یک رابطه بوده باشد باید تا الآن فهمیده باشد که بدون تصحیح و تطبیق مداوم رابطه دچار مشکل میشود. باید از تمام رابطهها به صورت مستمر مراقبت کرد. بیشترین سوءبرداشتی که با آن مواجه میشویم این است که زندگی خوب یک حالت یا وضعیت پایدار است، درحالیکه زندگی خوب فقط با تطبیق مداوم حاصل میشود.
Yaser Mehregan
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۹ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۹ صفحه
قیمت:
۵۶,۰۰۰
۲۸,۰۰۰۵۰%
تومان