بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب افسانه ایکاباگ | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب افسانه ایکاباگ اثر جی.کی. رولینگ

بریده‌هایی از کتاب افسانه ایکاباگ

امتیاز:
۴.۰از ۸۰ رأی
۴٫۰
(۸۰)
در نظر او، خنده چیزی مجلل مانند شیرینی‌های شوویلی و ملافه‌های ابریشمی بود. دیدن شادیِ آن مردم ژنده‌پوش برای اسپیتلورث ترسناک‌تر از دیدن آن‌ها با اسلحه بود.
مریم
نمی‌دانم چطور، اما بعضی وقت‌ها مردمی که کیلومترها با هم فاصله دارند، گویی متوجه می‌شوند زمان اقدام فرارسیده. شاید تفکرات مانند گَردهٔ گیاهان با نسیم پخش می‌شوند.
مریم
: «درس اول آشپزی و قنادی اینه که سوختن رویه یا ریختن پایهٔ کیک برای همه پیش می‌آد. باید آستین‌ها رو بالا زد و یه کار دیگه کرد. غصه خوردن برای چیزی که نمی‌شه درستش کرد، فایده‌ای نداره.»
مریم
غرور شاه خدشه‌دار شده بود. شاه گفت: «اسپتلورث! فلاپون! من شمشیر و چکمه‌هام رو می‌خوام.» با دستش جهتی را که با مه احاطه شده بود، نشان داد و گفت: «باید یه جایی اون‌طرف‌ها باشن.» اسپیتلورث با نگرانی پرسید: «به نظرتون بهتر نیست کمی صبر کنیم تا مِه فروکش کنه قربان؟» شاه با لحن عتاب‌آلودی گفت: «گفتم شمشیرم رو می‌خوام. از پدربزرگم به من رسیده و خیلی قیمتیه. برید و پیداش کنین. با هردوتونم! من و سروان روچ اینجا منتظریم. دستِ‌خالی برنگردین!»
آگاتا از آن طرف جنگل ها
وقتی شروع به‌دروغ گفتن کنید، باید ادامه دهید. رفته‌رفته شبیه ناخدای یک کشتی زهواردررفته می‌شوید که مدام باید حفره‌های جدید بدنهٔ کشتی را بگیرد تا غرق نشود.
Elahe
در زمان پادشاهی به نام فِرِد بی‌باک رخ داده. فِرِد در روز تاج‌گذاری لقب بی‌باک را برای خود برگزید؛ چراکه اعتقاد داشت لقب بی‌باک به فِرِد می‌آید. این نام‌گذاری دلیل دیگری هم داشت. فِرِد توانسته بود تنهایی یک زنبور را بکُشد؛ البته اگر پنج ملازم و یک پیشخدمت جوان را به حساب نیاوریم.
دختر کتابخون؛)
«اصلاً نگران نیستی که به‌زودی خودت و پسرت کشته می‌شین؟» خانم بیمیش شانه بالا انداخت و گفت: «درس اول آشپزی و قنادی اینه که سوختن رویه یا ریختن پایهٔ کیک برای همه پیش می‌آد. باید آستین‌ها رو بالا زد و یه کار دیگه کرد. غصه خوردن برای چیزی که نمی‌شه درستش کرد، فایده‌ای نداره.»
B.A.H.A.R
علی‌رغم تلاش طاقت‌فرسایش شخصیت دِیزی هیچ‌وقت خرد نشده بود.
B.A.H.A.R
«به نظر من، آدم‌ها هم اندازهٔ ایکاباگ‌ها به امید احتیاج دارن.
me
فِرِد در روز تاج‌گذاری لقب بی‌باک را برای خود برگزید؛ چراکه اعتقاد داشت لقب بی‌باک به فِرِد می‌آید. این نام‌گذاری دلیل دیگری هم داشت. فِرِد توانسته بود تنهایی یک زنبور را بکُشد؛ البته اگر پنج ملازم و یک پیشخدمت جوان را به حساب نیاوریم.
sepehr

حجم

۱٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۸۰ صفحه

حجم

۱٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۸۰ صفحه

قیمت:
۹۲,۰۰۰
تومان