بریدههایی از کتاب پس از بیست سال
۴٫۸
(۴۶۴)
علی مردم را آگاه میکند و سپس به جنگ با ما دعوت مینماید... پس ما باید با سپاهی از جهل به نبرد او برویم... سپاهی که باور و عقیدهای عمیق، امّا فهم و علمی اندک داشته باشد.
zahraa_mousaavii
معاویه گفت: «عمرو! تو نمیدانی که مصر همچو شام بهشتی است؟»
«آری ولی این بهشت در ازای بهشتی که در آخرت از دست خواهم داد، ناچیز است.»
zahraa_mousaavii
بهجان خودم سوگند که اسلامِ علی بیش از آنکه اسلامِ شمشیر باشد، اسلام ایمان و حکمت و عدالت است، نه اسلام مناسک و ظواهر. و علی برای فتح قلوب آمده است، نه فتح سرزمینها. علی قصد دارد روح ایمان را به کالبد نیمهجان اسلام بازگرداند که بهخدا سوگند، سرزمینی که از اسلام لبریز و از ایمان تهی باشد، بلاد جاهلیت است.
ermia
قرآن که کلام خداوند است، بهجای آنکه در بازارها و مزارع و دارالحکومهها بر اساس آن عمل نمایند، به اشیای خانهها و زینت مساجد تبدیل شده و اهلِبیت آن رسول الاهی را که به هدایت انسانها، برقراری عدالت و رعایت تقوا مشهور و معروفاند، مهجور و خانهنشین نمودهاند. اگر ولایت و رهبری شما به اهلش میرسید چنین نمیشد و چنین مردم از دین خداوند بیزار نمیشدند. بهخدا قسم اینها نه بویی از اسلام بردهاند، نه مسلماناند. بهخدا قسم اینها اسلام را نه برای هدایت مردمان بلکه برای اندوختن ثروت و شوکتشان میخواهند، همانگونه که در جاهلیت، بتها را برای این پرستش میکردند...
jacobyaya
در این حین کژوان درآمد و گفت: «دور شو عفریته... ما را با شما کاری نیست... امیر! از زن برهنه بیش از سپاه روم باید هراسید.»
zahraa_mousaavii
«بهخدا سوگند که ستمگران ستمی نکنند و مردمی را به بردگی نکشند، مگر به پشتوانهٔ دستهای از عالمان دین
Sayyed Sayyad
بسیاری هستند که علی را دوست دارند، امّا به بنیامیّه هم بیرغبت نیستند.»
zahraa_mousaavii
بهراستی نزد علی چه بود که نزد من نیافتی؟ آیا من تو را با اینکه جوان بودی به فرماندهی سپاهیان خود نگماشتم؟ در تکریم تو قصوری کردم و مجاهدتهای تو را پاس نداشتم؟»
«خیر امیر. تو به من بخششهای فراوان نمودی امّا...»
«امّا چه؟»
«تو امروز میبخشی تا فردا بستانی، دنیا را ارزانی میداری تا آخرت را تصاحب نمایی و جسم را فربه میکنی تا روح را بندهٔ خود گردانی.»
Sayyed Sayyad
وقتی مردمان ستمبریِ خود و ستمگری حاکمان را بپذیرند و به آن خو بگیرند. جهل و ترس را شاید علاجی باشد، امّا عادت را هرگز.
fati
حبیب به صحرا که در سرخی غروب خونآلودتر بهنظر میرسید، نگاه کرد. «چگونه امام را از خود ناامید ببینم؟ نه... در صحرا سپریکردن بهتر از آن است.»
روزبه
«بشتابید امیر... بهسوی علی بروید... چون او را دیدی سلام مرا برسان و بگویید هلال جان خود و عشیرهاش را در برابر تو خواهد گذاشت تا با آن هرچه خواهی کنی. بگو در وجود ما شعلههای شوق دیدارش زبانه میکشد. بگو که بهزودی بهسوی او خواهیم آمد
روزبه
ابوذر گفت: «ای مردم! آیا رواست که دستهای از حاکمان شب را در کاخ سر کنند و عدهای از مردم در بیغولهها بلولند؟ بهخدا که کاخی ساخته نمیشود مگر اینکه کوخهای بسیار ویران گردد و ثروتی انباشته نمیشود مگر آنکه مردمانی گرسنه بمانند.»
zahrasadat
«بهخدا قسم که مردم هیچ سرزمینی نظرکردهٔ خداوند نیستند، مگر آنکه به عدالت رفتار کنند.»
zahrasadat
ابوذر گفت: «ای مردم! آیا رواست که دستهای از حاکمان شب را در کاخ سر کنند و عدهای از مردم در بیغولهها بلولند؟ بهخدا که کاخی ساخته نمیشود مگر اینکه کوخهای بسیار ویران گردد و ثروتی انباشته نمیشود مگر آنکه مردمانی گرسنه بمانند.»
fati
اسلامی که به عدالت نرسد، کفری است که لباس توحید به تن کرده است.»
fatemeh
آنگاه که پیامبر رسالتش را آشکار کرد، مشرکین نزدش آمدند و گفتند، ای محمد! در این شهر سیصد خدا پرستیده میشود و خدای تو نیز یکی بر آنان افزوده است. پس تو خدایان ما را ستایش کن تا ما نیز به خدای نادیدهٔ تو روی آوریم. آنان با اسلام ستیزی نداشتند، تا آن زمان که رسول خدا از آنان خواست که به عدل رفتار کنند و دست از ستمگری و تعدی به مردمان بکشند، آنگاه بود که خون و خشم و شکنجه و نبرد آغاز گشت.
fatemeh
آنکه وقت یاریِ امامش خفته باشد، با لگد دشمنش بیدار خواهد شد
fatemeh
«آنگاه که باید درکنار امامت میبودی و نبودی، چه تفاوت میکند که کجا و به چه کار مشغول باشی؟ در محراب عبادت یا بزم عیش و نوش، چه تفاوت دارد؟»
fatemeh
علی با چشمانی سرخ و نمناک پرسید: «اینجا کجاست ابویقظان؟»
پیرمرد پاسخ داد: «به این سرزمین کربلا گویند.»
«آه... کربلا... سرزمین سختی و بلا.» سپس درحالیکه خاک را در مسیر باد رها میکرد، گفت: «خوشا به حال تو ای خاک پاک؛ در قیامت گروهی از تو محشور میشوند که بیحساب به بهشت درآیند.» سپس با صدایی که حزن و اندوه در آن موج میزد گفت: «بهخدا سوگند که اینجا همانجاست.»
مالک گفت: «اینجا کجاست یا امیرالمؤمنین؟»
«اینجا سرزمینی است که بزرگی از آلِ محمد در آن فرود خواهد آمد.»
آبیِ آسمونی
پس پنهانی در سیاهی شب در فاصلهٔ چند قدمی از علی بهسوی مخفیگاه پیامبر بهراه افتاد. این نخستین لحظاتی بود که پا جای پای علی میگذاشت.
"مُسٰافِرِمٰاھ؛
حجم
۵۶۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۷۵۲ صفحه
حجم
۵۶۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۷۵۲ صفحه
قیمت:
۲۵۰,۰۰۰
تومان