بریدههایی از کتاب پس از بیست سال
۴٫۸
(۴۶۴)
بهخدا که کاخی ساخته نمیشود مگر اینکه کوخهای بسیار ویران گردد و ثروتی انباشته نمیشود مگر آنکه مردمانی گرسنه بمانند.»
کاربر ۸۶۷۵۵۲۶
هنوز چند قدم برنداشته بود که بازگشت و گفت: «آیا شمربنذیالجوشن در سپاه شماست؟»
زید پاسخ داد: «آری. او فرمانده پیادگان سپاه است.»
سلیم به فکر فرورفت و گفت: «به او بگو چه شد که اینچنین به خود خیانت روا داشتی؟ تو مقرّب علی بودی.»
کاربر ۸۶۷۵۵۲۶
عمرو آهی کشید و گفت: «گذشت زمان آدمی را تغییر نمیدهد، فقط حقیقت او را آشکار میکند.»
«آیا حقیقت با تازیانه محو میشود؟»
«حقیقت را شاید بتوان پنهان کرد، امّا نابود هرگز، که اگر چنین بود برادرت هماکنون در مکّه جانشین پدرت بود.»
MaaM
اسلامی که به عدالت نرسد، کفری است که لباس توحید به تن کرده است.
MaaM
رسولالله نیز با خاندان و عشیرهاش به ستیز برخاست و آنان نیز او را طرد کرده و سرزنش نمودند. امّا خداوند همانگونه که آن پیوند را ازهم گسسته، پیوندش را با مؤمنین برقرار ساخته است. او خاندان و عشیرهای دارد که خون و رنگ و قبیله در آن رنگ باخته و ایمانْ ریسمان محکم آن گشته است. دوستی برای خدا و دشمنی برای خدا. مؤمنین چنین بستگان هماند
MaaM
بهخدا سوگند این جنگی است که تمام شرک و نفاق با ایمان در ستیز آمده است. نبردی که هرکس در آن غالب شود، تقدیر مسلمین را تا صدها نسل خواهد نوشت. این نبرد، نه نبرد شام و عراق که ادامهٔ ستیز هابیل و قابیل، ابراهیم و نمرود، موسی و فرعون است
MaaM
«آیا گمان میکنید دعوی معاویه برای شام است؟ و یا او خواهان خون عثمان است؟ بهخدا سوگند که چنین نیست و او درحال زندهکردن کینه و حسادتهایی است که بنیامیّه همیشه نسبت به بنیهاشم ورزیدهاند. همهچیز از آن روزی شروع شد که عبدالمناف را خداوند دو پسر دوقلو عنایت کرد؛ دوقلوهایی که وقتی از شکم مادرشان خارج شدند، انگشت اشارهٔ یکی که هاشم نامیده بودندش در پیشانی دیگری که عبدالشمسش میخواندند، چسبیده بود. بلوایی درگرفت که تا پیش از آن سابقه نداشت. این بود که کاهنان را آوردند تا انگشت را از پیشانی جدا کنند و چون چنین کردند، خون بسیاری میان دو برادر جاری شد. کاهنان گفتند، این نشانهٔ آن است که میان این دو برادر، نسل اندر نسل دشمنی و خونریزی بسیار پدید خواهد آمد. و چنین نیز شد.»
MaaM
بدان که حکومت، لقمهٔ چرب و شیرین تو نیست بلکه آن امانت و سپردهای در گردن تو است، و تو نگهبانی هستی، نسبت به کسی که بالاتر از تو است.
تو را نمیرسد که در کار مردم به میل خود رفتار نمایی و متوجه کارهای بزرگی شوی مگر به اعتماد امر و فرمانی که به تو رسیده باشد.
رها راهی
کسانی که سالهای سال زهد و عبادت و شبزندهداری و تلاوت قرآن نتوانسته بود آنان را به مغز دین و جان ایمان آشنا کند. گویی در تمام عمر، شبها نه به عبادت که به پاسبانی مشغول بوده و نه به روزه که فقط گرسنگی کشیدهاند. کسانی که از قرآن جز انبوه کلمات و عبارات چیزی در قلبشان رسوب نکرده، نماز را جز از روی عادت نخوانده و از حج جز طواف سنگ چیزی درنیافته بودند.
fa,3in
بهخدا سوگند، سرزمینی که از اسلام لبریز و از ایمان تهی باشد، بلاد جاهلیت است.
MaaM
اسلامِ علی بیش از آنکه اسلامِ شمشیر باشد، اسلام ایمان و حکمت و عدالت است، نه اسلام مناسک و ظواهر.
MaaM
بگذار آگاهت کنم که من بر چه اساس با شما میجنگم. پیامبر به من امر کرد که درکنار علی، با ناکثین و قاسطین و مارقین بجنگم و بهخدا سوگند که ناکثین را در جمل کوفتم و قاسطین شمایید و مارقین را نمیدانم عمرم به آن برسد یا نه. من بهفرمان رسول خدا با شما نبرد میکنم و او برای من راه صلحی قرار نداد.»
fa,3in
سپس مکثی کرد و ادامه داد: «معاویه پس از صلح دست از توطئه نخواهد شست. جنگی که در صلح ادامه یابد، مصیبتبارتر است برادر. جنگی که بر فراز منبرها و درون قلبها و مغزها رواج یابد، از جنگ شمشیرها و نیزهها سختتر است. تنها نبردی که ابوسفیان در آن اسلام را مغلوب ساخت.»
fa,3in
دختر گفت: «حقیقت چون آفتابی است که بر جهان میتابد. حال اگر کسی پشت بر آن بنشیند به آفتاب چه زیان میرسد جز اینکه خود را از آن محروم کرده است. به هر آتشی که وارد شوی، با تو خواهم آمد.»
fa,3in
«حقیقت را شاید بتوان پنهان کرد، امّا نابود هرگز،
fa,3in
معاویه که انگار صدای او را نشنیده بود، پاسخ داد: «آیا بهتر از فرزند ابوطالب نیستم که از مردمان میستاند بدون اینکه چیزی نصیب آنان سازد؟»
«مردم از او چنین نمیخواهند، چراکه میبینند او هیچ نصیب خود نمیکند، بااینکه صندوقهای بسیار از طلا و نقره در اختیار دارد. او را میبینند که نعلینی کهنه به پای دارد و لباسی کرباس به تن کرده است. در خانهای خشتی اقامت دارد، بر حصیر میخوابد و جز نمک چیزی را خورش نانش نمیکند. مردم او را میبینند و پیامبر خدا را یاد میکنند.»
fa,3in
«تو امروز میبخشی تا فردا بستانی، دنیا را ارزانی میداری تا آخرت را تصاحب نمایی و جسم را فربه میکنی تا روح را بندهٔ خود گردانی.»
fa,3in
فرزندم. اسلامی که به عدالت نرسد، کفری است که لباس توحید به تن کرده است.»
fa,3in
سلیم گفت: «ولی پدر و عشیرهٔ من مسلماناند.»
«آری آنان مسلماناند، با اسلام نمیجنگند ولی با ایمان درحال نبردند. با نزول قرآن مخالف نیستند ولیک با تأویل آن مخالفاند. بهخدا سوگند این سخنی بود که پیامبر به علی گفت که ای علی! با من بر سر نزول قرآن میجنگند و با تو بر سر تأویل آن. دشمنان من مشرکیناند و دشمنان تو منافقین.»
سپس دست سلیم را که
fa,3in
خداوند بهوسیلهٔ اسلام پیوندهایی را گسسته و برخی را محکم نموده است. مگر این نیست که رسولالله نیز با خاندان و عشیرهاش به ستیز برخاست و آنان نیز او را طرد کرده و سرزنش نمودند. امّا خداوند همانگونه که آن پیوند را ازهم گسسته، پیوندش را با مؤمنین برقرار ساخته است. او خاندان و عشیرهای دارد که خون و رنگ و قبیله در آن رنگ باخته و ایمانْ ریسمان محکم آن گشته است. دوستی برای خدا و دشمنی برای خدا. مؤمنین چنین بستگان هماند.»
fa,3in
حجم
۵۶۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۷۵۲ صفحه
حجم
۵۶۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۷۵۲ صفحه
قیمت:
۲۵۰,۰۰۰
تومان