بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جودت بیک و پسران | طاقچه
تصویر جلد کتاب جودت بیک و پسران

بریده‌هایی از کتاب جودت بیک و پسران

انتشارات:کتاب نشر نیکا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۲از ۶ رأی
۲٫۲
(۶)
اینو بدون که برای پیشرفت تو کار دولتی داشتن دوست و رفیق و آشنا بیش‌تر از سعی و کوشش و هوش نقش نداشته باشه، کم‌تر نداره...
محمدرضا
به نظر من این‌جا، یعنی شرق، سرزمین تاریکی و بردگیه. قبلاً گفته بودم منظورم از این حرف چیه. منظورم اینه که آدما این‌جا آزاد نیستند، اگه کمی با زبون متافیزیک بگیم، این‌جا روح‌ها اسیرن.
محمدرضا
برتری انگلیسیا به خاطر اینه که اون‌جا فرد، انسان، آزادتره. این همون چیزیه که ما نداریم. ما آدمی که اون‌طور آزاد باشه، عقلشو به کار بندازه، اهل عمل باشه، نداریم. این‌جا همه طوری تربیت می‌شن تا برده باشن، سر خم بکنن، توی جامعه آب بشن، بترسن. آموزش این‌جا چوبِ استاده با چرت و پرت‌های ننه و خاله... آخرسر چیزی جز سر خم کردن یاد نمی‌دن. یه مشت مزخرفات و خرافات... هیشکی با سعی و تلاش خودش، با مخالفت با جامعه رشد نمی‌کنه. همه با گردن خم کردن، زیر حمایت کسی رفتن، با بردگی رشد می‌کنن. هیشکی فکر خودشو نداره؛ اگه فکر کنه، می‌ترسه...
محمدرضا
به ذهنش رسید که گذشته‌اش را به یاد بیاورد و خودش را تسکین بدهد. گذشته: گذشته بود که به او غرور و عشق به زندگی می‌داد. آینده: آینده چیزی ترسناک و مبهم بود. آدم چطور می‌توانست مطمئن شود که در آینده همه چیز از میان نمی‌رود؛ آینده‌ای که زود فرا می‌رسد، چون زمان زود می‌گذرد. دلش خواست زمان کند بگذرد. دلش خواست همه چیز آهسته‌آهسته تغییر کند، نو کهنه را بردبارانه تحمل کند، همه از این زمان و هستی که دور و برشان را در بر گرفته، خشنود باشند، کسی زیاد به کارها و وجود کسی دیگر دقت نکند
محمدرضا
شما می‌خواهید قبل از اعتقاد پیدا کردن، فکر کنید و بفهمید. برای همین است که نمی‌تونید اعتقاد پیدا کنید. اما این‌طوری نمی‌تونید از شرّ غم و ناراحتی خلاص بشید... ابتدا خودتون رو در احساساتتون رها کنید! ابتدا باور کنید، هیجانزده بشید؛ بعد می‌تونید از عقلتون استفاده کنید... این‌طوری نشستن و عمیق فکر کردن... آدمو غصه‌دار می‌کنه، غمگین و ناراحت می‌کنه. توی ترکیه، این‌جا، این‌طوری فکر کردن آدمو از جامعه بیرون می‌ندازه. اینا رو به اندازهٔ من می‌دونید. این‌جا کسی که فکر کنه، تنها می‌مونه... این‌جا بدون احساساتی شدن فکر کردن نوعی انحرافه... تازه، مگه می‌شه همه چیز رو با عقل و فکر درک کرد؟ در آفرینش به ما فقط عقل عطا نشده! احساساتمون هم هست
محمدرضا
این‌جا دنیا واسه خانما واقعاً جهنمه. شما رو به توی خونه موندن محکوم می‌کنن!»
محمدرضا
یه زندگی داریم. فکر کنیم که اونو چطور می‌خوایم بگذرونیم.
محمدرضا
جودت‌بیک گفت: «خب، بگید ببینم الان کجا دارین می‌رین؟ می‌رین واسه تفریح؟» رفیق گفت: «اونا می‌رن، من خونه می‌مونم.» «البته که می‌مونی. تو دیگه متأهل هستی. شماها کجا می‌رین؟ هیچ کدومتون بیک‌اوغلو نمی‌ره؟» محی‌الدین گفت: «من بعضی وقتا می‌رم.» «ای پدرسوخته!... اما خیلی زیاده‌روی هم نکنی یه موقع... من موقع جوونی هیچ کاری نکردم. الان با خودم می‌گم کاشکی یه کم جوونی کرده بودم.
محمدرضا
نصرت گفت: «جزو احمقا درش آوردن اونو!» مدتی فکر کرد: «راستش، مادرش هم همون‌طور بود. ازش می‌پرسیدم توی اروپا زَنا حق شرکت در انتخابات می‌خوان، برابری می‌خوان، نظر تو چیه؟ می‌گفت شما می‌دونید آقا. منم فرستادمش خونه‌شون! آدم این‌جا نمی‌دونه چطور باید زن بگیره
محمدرضا
بیا بریم بیرون. آدما رو تماشا کنیم! ببینیم چی کار می‌کنن. می‌خوام اونا رو تو اون زندگی روزمره و حقیرشون ببینم. الان کی می‌دونه دارن چی کار می‌کنن؟ بدون این‌که متوجه چیزی بشن، بدون این‌که چیزی بفهمن، بدون این‌که چیزی رو درک کنن بازم خوشبختن و سوت‌زنان زندگی می‌کنن. عصرا می‌شینن قهوه می‌خورن و وراجی می‌کنن و سوت می‌زنن.
محمدرضا
توی این دنیای زشت و نفرت‌انگیز فقط احمقا می‌تونن شاد باشن... احمقا...
محمدرضا
بیمارستان‌ها را فقط برای این ساخته‌اند که آدم‌ها را روانهٔ قبرستان کنند؛
محمدرضا

حجم

۷۲۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۷۴۰ صفحه

حجم

۷۲۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۷۴۰ صفحه

قیمت:
۹۹,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد