بریده‌هایی از کتاب سه اثر : حکایت دولت و فرزانگی، راه و رسم میلیونرها، معبد میلیونرها

بعضی‌ها معتقدند که کتابها بی‌ارزشند. آنها فکر می‌کنند خودشان می‌توانند به جهان حیاتی دوباره ببخشند و از دانش کتابها بهره‌ای نمی‌برند و بدبختانه اشتباهات نیاکانشان را دوباره تکرار می‌کنند و به همین علت پول و زمان زیادی را به هدر می‌دهند. از سوی دیگر، در دام اعتماد به آنچه کتابها می‌گویند نیفت و اجازه نده آنانی که پیشتر از تو آمده‌اند به جای تو بیندیشند.

مثل کسانی نباش که وقتی دست به کاری می‌زنند عمیقاً فکر می‌کنند موفق نمی‌شوند.

اگر ایمان داشته باشی که می‌توانی در کاری خبره شوی، پس حتماً می‌توانی.

هنگامی که ذهنت با تمرین تمرکز قویتر شد و اعتماد به نفس پیدا کردی درخواهی یافت که مشکلات زندگی دیگر تو را اسیر نخواهند کرد و خواهی دانست اتفاقات اطرافت تنها به آن اندازه که ذهنت به آنها اهمیت می‌دهند مهم هستند.

پیدا می‌کنم، پیدا می‌کنم، پیدا می‌کنم. نه فقط به آن باور دارم، بلکه مطمئنم و می‌دانم. »

آدم آرامش فردایش را با به جان خریدن داوطلبانه‌ی دغدغه‌های امروز به دست می‌آورد.

همیشه باید پیش از نابود کردن دشمن، او را شناخت.

«عشق، خدمتگزار است، حریص نیست، خودپسندی نمی‌کند، فخر نمی‌فروشد، ناراستی را در آن راهی نیست، از منفعت طلبی به دور است، خشمگین نمی‌شود، بدی نمی‌شناسد. از بی‌عدالتی خشنود نمی‌شود، اما شادی خویش را در» حقیقت می‌یابد. همه چیز را می‌بخشاید و باور دارد، همه چیز را خواهان است و همه چیز را برمی‌تابد. » عشق تحمل همه چیز را دارد...

هیچوقت پیش نیامده که وقتی راجع به کسی بد فکر کرده‌اید یا در غیابش به بدگویی از او پرداخته‌اید، بعد که به او برخورده‌اید، هر چند که حفظ ظاهر کرده و از خود دوستی نشان داده باشید، باز هم معذب بوده باشید؟ یا اینکه همان شخص بدون تعارف شروع به انتقاد و سرزنش شما کرده باشد؟ درست مثل اینکه تمام فکرهای بد و بدگویی‌های شما را پنهانی و در سکوت شنیده است؟ و اگر به خود دروغ بگویید، او را بی‌انصاف و ظالم می‌خوانید. اما حقیقت این است که او فقط بازتاب افکاری است که خود شما نسبت به او داشته‌اید. این همان قانون قدیمی هر چه بکاری همان درو می‌کنی » است. فکر بد به همان شدت و نسبت به خود ما باز می‌گردد. حتی اگر در خفا به آن فکر کرده باشید.

باید طوری رفتار کنید، گویی دیگران می‌توانند افکار شما را بخوانند. چون در واقع هم این کار را می‌کنند. آنها به صورت درونی و شهودی از احساسات شما نسبت به خودشان آگاهند، حتی اگر حرفتان سربسته و حساب شده باشد؛ آنها خلوص افکارتان را درک می‌کنند. حتی یک ریاکارِ بسیار ماهر هم با گذر زمان پته‌اش روی آب می‌افتد، چون افکارش او را لو می‌دهند.

ذهن که می‌تواند انسان را درهم بشکند، در عین حال می‌تواند باکمک تجسم و تلقین او را ثروتمند کند. فقط اگر توانایی بی‌حدش را به خدمت بگیرد.

فراموش نکن، اوضاع و شرایطت بازتابی است از نیروی ذهن و اعتقادات درونیت.

نبوغ یعنی انجام کارهایی که از آن لذت می‌بریم

آنهایی که هیچ‌گاه کارهایی را که دوست دارند انجام نمی‌دهند و دست از رویاهایشان کشیده‌اند به گروه مردگان زنده تعلق دارند.

وقتی انسان خوشبخت نباشد آماده‌ی مرگ نیز نخواهد بود

هر روز، زندگیم بهتر و بهتر می‌شود

چه فایده اگر آدمی همه جهان را به دست آورد اما روحش را از دست بدهد

زندگی دقیقاً همان چیزی را به ما می‌دهد که ما از آن می‌خواهیم. نه چیزی بیشتر و نه چیزی کمتر.

تو می‌دانی اگر کاری انجام ندهی به جایی نیز نخواهی رسید. پس چرا از گام نهادن در راهی که به هدف می‌رسد تردید می‌کنی.

راه رسیدن به ایمان، تکرار کلام است.