- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب شواهد
- بریدهها
بریدههایی از کتاب شواهد
۳٫۹
(۱۰)
هیچکس اینجور مسائل را به زبان نمیآورد. نباید به جذابیتمان
مینازیدیم و دست به صورتمان می بردیم، این کارْ بیحیایی بود؛ و البته به قیافهٔ جذاب دیگران هم نباید توجه میکردیم. اما ما دخترها از حقیقت آگاه بودیم. اینکه در مجموع خوشگل بودن بهتر از زشت بودن است.
HeLeN
عمهها ازدواج نمیکردند. یعنی اجازهٔ ازدواج نداشتند. به همین دلیل بود که میتوانستند کتاب داشته باشند و بنویسند.
HeLeN
ما پاسداران گنجی بینهایت ارزشمند بودیم که، بیآنکه دیده شود، درونمان جای داشت. آن بیرون، در جهان پهناورِ بلاخیز و تباهازگناه، ما گلهای ارزشمندی بودیم که باید در گلخانههای شیشهای از وجودمان محافظت میشد، وگرنه ممکن بود گلبرگهایمان دریده و وجودمان پارهپاره و لگدکوبِ عطش سیرابناشدنیِ مردانی شود که ممکن بود در هر کنجوکناری به کمین ما نشسته باشند.
HeLeN
تا پیش از پنجسالگی دامنها باید تا زانو، و پس از این، باید تا پنج سانت بالای قوزک میبود، زیرا هوا و هوس مردها هولناک بود، و این عطش باید مهار میشد. نگاه مردها، که مثل نگاه پسرها، مدام اینسو و آنسو هرزگردی میکرد، نگاه آن چشمهای تیز و کنجکاو باید از شر قدرت اغواگرانه و، در واقع، کورکنندهٔ ما محفوظ میماند
HeLeN
فرقی نداشت چطور باشیم. قدوقواره و اسباب صورتمان هر طور که بود، چه خودمان میخواستیم چه نه، بندِ دام و اغفال بود؛ ما عناصر معصوم و بیتقصیری بودیم که ناخواسته با ذات و طبیعتمان میتوانستیم مردها را مستِ شهوت کنیم، طوری که آنها سکندری بخورند و یله شوند و به شانهٔ راه کله شوند
HeLeN
گوشم بر سینهاش فشرده میشد و صدای تپش قلبش را میشنیدم؛ به نظرم، در لحظاتی که منتظر بود حرفی بزنم، قلبش هر دم سریعوسریعتر میکوبید. میدانستم واکنشم تأثیرگذار است؛ یعنی این توان را داشتم که لبخندی گوشهٔ لبانش بنشانم یا ننشانم.
MehradAria
حجم
۴۳۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۸۷ صفحه
حجم
۴۳۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۸۷ صفحه
قیمت:
۲۹۳,۵۰۰
تومان