بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شواهد | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب شواهد

بریده‌هایی از کتاب شواهد

انتشارات:نشر ثالث
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۱۰ رأی
۳٫۹
(۱۰)
به قول عمه وایدلا، معلم تعلیمات دینی‌مان، زن‌ها مغزهایی کوچک‌تر و عاجز از فکر کردن به مسائل بزرگ داشتند. به قول عمه استه، معلم حرفه‌وفنمان، مثل این بود که سعی کنند به گربه قلاب‌بافی یاد بدهند، و ما با شنیدن این حرف می‌خندیدیم، چون خیلی مضحک بود! گربه‌ها حتی انگشت هم ندارند! به این ترتیب، مردها در سرشان چیزی شبیه به انگشت داشتند، اما انگشتانی که دخترها از آن‌ها بی‌بهره بودند.
HeLeN
با لحنی آرامش‌بخش می‌گفت: «همهٔ مردها اون‌طوری نیستن، دخترها. مردانِ بهتر شخصیتی ممتاز دارن. بعضی‌ها از سر شرافت خویشتن‌دارن. وقتی ازدواج کنین، همه‌چیز براتون طور دیگه‌ای می‌شه، و هیچ هم ترسناک نیست.» خودش در این مورد تجربه‌ای نداشت، چون عمه‌ها ازدواج نمی‌کردند.
MehradAria
اثر آلوده و خونین انگشتِ گذشتگان باید پاک شود تا برای نسلِ اخلاقاً پاکی که به قطع عن‌قریب از راه خواهد رسید، فضای پاک و کافی باز شود.
MehradAria
فقط مرده‌ها تندیس دارند، اما برای من‌یکی در عین زنده بودنم یکی ساخته‌اند. زنده‌زنده سنگ شده‌ام.
MehradAria
دانش قدرت است، به خصوص دانشی که مایهٔ رسوایی‌ست.
Mostafa F
ملانی با وجود همهٔ کارهایی که برایم می‌کرد، بوی غریبی داشت، بوی صابونِ گلِ مهمانی را می‌داد که در خانه‌ای بیگانه دیده بودمش. منظورم این است که برای من بوی مادرم را نمی‌داد.
Mahya
ممکن است آدم از مرده‌ها عصبانی شود، اما دیگر هرگز نمی‌شود در بارهٔ کاری که کرده‌اند با آن‌ها صحبت کرد؛
Mahya
پایان من آغاز من است، جمله‌ای که زمانی کسی گفته. او چه‌کسی بود؟ مری، ملکهٔ اسکات‌ها، به شرط آن‌که تاریخ دروغ نگوید. شعار او، با ققنوسی که از خاکسترش برمی‌خیزد، روی پرده‌ای بر دیوار ظریف‌دوزی شده است. چه ظریف‌دوزهای خارق‌العاده‌ای هستند این زن‌ها.
سپید
چه چیزِ بی‌رحم و ظالمی‌ست این حافظه. نمی‌توانیم به یاد بیاوریم که چه‌چیزی را فراموش کرده‌ایم، چیزی را که وادارمان کرده‌اند فراموش کنیم، چیزی را که مجبور بودیم فراموش کنیم، تا وانمود کنیم که این‌جا به روال معمول زندگی می‌کنیم.
HeLeN
حقیقت ممکن است برای کسانی که قرار نیست از آن آگاه شوند بسیار گران تمام شود.
HeLeN
کسب توانایی خواندن و نوشتن به معنای رسیدن به جواب همهٔ سؤال‌ها نبود، بلکه به سؤالات دیگری ختم می‌شد، و بعد به سؤالات دیگر.
HeLeN
در پس سطوح فریبنده و به ظاهر آرام، لرزش و ارتعاش است، مثل ارتعاش در کنار کابل برق فشارقوی. کشیده و لاغر شده‌ایم، همهٔ ما؛ مرتعشیم؛ می‌لرزیم، همیشه هوشیار و گوش‌به‌زنگ. می‌گویند حکومتِ وحشت است، اما وحشت به معنای واقعی حکومت نمی‌کند. در عوض، فلج می‌کند. این سکوت و آرامش غیرطبیعی هم به همین دلیل برقرار شده.
HeLeN
بوی ترسِ الیزابت را حس می‌کردم. نمی‌دانستم آیا او هم بوی وحشت مرا حس می‌کند یا نه. ترس انگار بوی اسیدی دارد. فرساینده است.
HeLeN
جویدن و بلعیدن چرخهٔ افکار انتزاعی را در ذهن متوقف می‌کند. در عین حال، کمک می‌کند که زمان هم سبک‌تر و سریع‌تر بگذرد.
HeLeN
آدم باورش نمی‌شود آسمان فروبریزد، مگر وقتی که تکه‌ای از آن واقعاً روی سرش بیفتد.
HeLeN
دیده بودم که چطور دماغشان را می‌گیرند، و بعضی از آن‌ها زمانی شلوارشان را خیس می‌کردند. با وجود چنین تصاویری در یاد و خاطره، نمی‌شود نسبت به کسی حس رمانتیک داشت.
HeLeN
آن زمان فکر می‌کردم می‌دانم مشکل آدم‌ها چیست، به خصوص آدم‌بزرگ‌ها. فکر می‌کردم می‌توانم آدم‌ها را به راه راست هدایت کنم.
HeLeN
تمام وجودم از خشم نسبت به آن‌ها پر شد. اما زنده نگه داشتن شعلهٔ این خشم دشوار بود، چون در آن زمان آن‌ها دیگر مرده بودند. ممکن است آدم از مرده‌ها عصبانی شود، اما دیگر هرگز نمی‌شود در بارهٔ کاری که کرده‌اند با آن‌ها صحبت کرد؛ یا فقط می‌توان از یک بُعدِ قضیه باخبر شد.
HeLeN
از فرط قدرت باد کرده‌ام، اما در عین حال، همین قدرت باعث آشفتگی و بی‌قوامی و تغییر شکل مداومم شده. همه‌جا هستم و هیچ‌جا نیستم. حتی در ذهن فرماندهان نیز بختکی هستم مایهٔ آشفتگی خاطر. چطور به خودم بازگردم؟ چطور همان قدوقوارهٔ طبیعی خودم را بازیابم، همان قوارهٔ زنی معمولی؟ اما شاید دیگر دیر شده باشد.
HeLeN
مسائل ممنوعه همیشه دستمایهٔ تخیلاتند، یعنی تخیلِ بیش از حد؛ به همین دلیل بود که حوا سیب دانش را خورد. پس بهتر بود که اصلاً بعضی چیزها را ندانیم. وگرنه گلبرگ‌هایمان کنده و پرپر می‌شدند.
HeLeN

حجم

۴۳۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۸۷ صفحه

حجم

۴۳۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۸۷ صفحه

قیمت:
۲۹۳,۵۰۰
تومان