بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب قصه ها عوض می شوند؛ سفیدبرفی | طاقچه
تصویر جلد کتاب قصه ها عوض می شوند؛ سفیدبرفی

بریده‌هایی از کتاب قصه ها عوض می شوند؛ سفیدبرفی

۴٫۸
(۸۹)
تغییر سخت است، اما همیشه هم بد نیست. مثلاً همین سفیدبرفی. الان داستانش عوض شده، اما هنوز هم قصهٔ خوبی است.
🌈maryaysa🌈
تغییر سخت است، اما همیشه هم بد نیست.
Maria:)
اما از لحظه‌ای که وارد اتاق کامپیوتر می‌شوم دنیا قشنگ‌تر می‌شود. نفس عمیقی می‌کشم. آخیش! درست است که توی اسمیت‌ویل به اتاقی که یک‌عالمه کتاب داشته باشد، اتاق کامپیوتر می‌گویند، اما اینجا درست بوی کتابخانهٔ مدرسهٔ قبلی‌ام را می‌دهد. مدرسهٔ عادی قبلی! بوی کاغذ و کمی گرد و خاک. کتاب‌های توی قفسه‌های کتابخانهٔ مدرسه – یا همان اتاق کامپیوتر، اه! – کتاب‌های آشنایی هستند؛ کتاب‌هایی که قبلاً چندین بار ورق زده‌ام.
F.Shetabivash
۱. توی اسمیت‌ویل مردم به همهٔ نوشابه‌ها می‌گویند «نوشیدنی!» مسخره است، مگه نه؟ نوشابه اسم بهتری است. نوشابه! نوشابه! نوشابه! ۲. اینجا آدم‌ها بلد نیستند ساندویچ کرهٔ بادام‌زمینی و موز درست کنند. روش درستش این است: اول موز را تکه‌تکه می‌کنی، بعد یکی‌یکی می‌گذاری روی کرهٔ بادام‌زمینی. بهتر است مرتب و منظم کنار هم چیده بشوند؛ اما بچه‌های این مدرسه موز را له می‌کنند و با یک قاشق کرهٔ بادام‌زمینی قاتی می‌کنند. بعد این چیزِ آبکی را می‌مالند روی نان. چرا؟ آخر چرا باید همچین کاری بکنند؟ ۳. حالا هم که به‌جای گرگم به‌هوا، این بازی عجیب‌وغریب را انجام می‌دهند: «بیاین تا اِیبی می‌دوئه و می‌دوئه و می‌دوئه، ما ادای مجسمه‌های بی‌حرکت رو در بیاریم!»
☆بهار☆
تغییر سخت است، اما همیشه هم بد نیست. مثلاً همین سفیدبرفی. الان داستانش عوض شده، اما هنوز هم قصهٔ خوبی است.
یـ★ـونا
سر راهم یک صدای عجیب می‌شنوم و دم در زیرزمین می‌ایستم. «اِیبی ....» اسم من را صدا زدند؟ باید بروم پایین و ببینم و چه اتفاقی افتاده؟ ممکن است سفید باشد؟ شاید می‌خواهد چیزی به من بگوید. شاید هم گابریل یا ماری رز باشند. اصلاً ماری رز کیه؟ کجاست؟ توی آینهٔ زیرزمینه؟ می‌خواهم در زیرزمین را باز کنم که مامانم را می‌بینم. از پله‌ها پایین می‌آید و می‌گوید: «چی‌کار می‌کنی؟ برو حاضر شو. دلم نمی‌خواد دیر برسین.» دستگیرهٔ در را ول می‌کنم. با خودم می‌گویم: «امشب...» امشب می‌فهمم که چرا آینهٔ توی زیرزمین، ما را به سرزمین افسانه‌ها برد... صدای هیسسسسس می‌آید. حتماً امشب می‌فهمم.
yeganeh
اسم من را صدا زدند؟ باید بروم پایین و ببینم و چه اتفاقی افتاده؟ ممکن است سفید باشد؟ شاید می‌خواهد چیزی به من بگوید. شاید هم گابریل یا ماری رز باشند. اصلاً ماری رز کیه؟ کجاست؟ توی آینهٔ زیرزمینه؟
راحله فتح اللهی
تغییر سخت است، اما همیشه هم بد نیست.
𝘱𝘦𝘵𝘪𝘵★𝘱𝘪𝘴𝘴𝘢𝘯𝘭𝘪𝘵
روزی روزگاری زندگی من معمولی بود. بعد آینهٔ توی زیرزمین، ما را خورد.
یـ★ـونا
نامادری سیب تغییر قیافه سم یکهو همه‌چیز یادم می‌آید: «وای خدای من!» جونا می‌گوید: «چه عجب! بالأخره فهمیدی.» نه. آره. امکان ندارد. می‌گویم: «تو سفیدبرفی هستی؟ امکان نداره.»
★ fatemeh ★
اسم همهٔ بچه‌ها را نمی‌دانم، ولی اسم پِنی راحت یاد آدم می‌ماند، چون همیشه موهایش را دم‌اسبی می‌بندد و من، توی ذهنم این‌جوری صدایش می‌کنم: کره‌اسبی به نام پِنی!
★ fatemeh ★
گابریل می‌گوید: «حالا که حرف مامان و باباتون شد، باید بگم خیلی مهمه که اصلاً نذارین اونا بویی از این ماجرا ببرن.»
مرینت
تغییر سخت است، اما همیشه هم بد نیست. مثلاً همین سفیدبرفی. الان داستانش عوض شده، اما هنوز هم قصهٔ خوبی است.
مرینت
این همان سفید کوچولوی خجالتی است؟ انگار قوی‌تر شده!
یـ★ـونا
مرز باریکی بین اصرار کردن و گیر دادن هست.
پروانه ای در باد
و من، توی ذهنم این‌جوری صدایش می‌کنم: کره‌اسبی به نام پِنی!
𝙆𝘢𝙧𝘯𝗮💗🐇 ࿐ ࣪ ᳝ ˑ﹗ ˖ ་
۳ تا از کوتوله‌ها زن هستند؟ یادم نمی‌آید. شاید توی داستان هیچ‌وقت ننوشته بود کوتوله‌ها زن هستند یا مرد و من فکر کرده بودن همه‌شان مَردند.
★ fatemeh ★
آسمان پرواز می‌کند. شاهزاده ترور داد می‌زند: «نه.» عین فیلم‌ها، صحنه آهسته می‌شود و شاهزاده خودش را سپر سفید می‌کند. سفید نجات پیدا می‌کند. اما تیر به سینهٔ شاهزاده می‌خورد. همه فریاد می‌کشند؛
𝔄jax
بازهم نفس‌ها توی سینه حبس می‌شود. انید تکرار می‌کند: «خیلی دیر...»
𝔄jax
نمی‌خواهم همه‌چیز سخت‌تر بشود. دلم می‌خواهد همه‌چیز مثل قبل عادی باشد.
𝔄jax

حجم

۳۵۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

حجم

۳۵۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

قیمت:
۷۳,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد