بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب قصه ها عوض می شوند؛ پری دریایی | طاقچه
کتاب قصه ها عوض می شوند؛ پری دریایی اثر سارا ملانسکی

بریده‌هایی از کتاب قصه ها عوض می شوند؛ پری دریایی

۴٫۸
(۵۴)
قبلاً فکر می‌کردم کسی نمی‌تواند او را دوست داشته باشد، چون خیلی بدجنس است. اما الان فکر می‌کنم شاید چون کسی دوستش ندارد، آن‌قدر بدجنس است.
parto
تقدیم به همهٔ بچه‌های فارسی‌زبان!
Zahra
مامان‌بزرگ من، بهترین مامان‌بزرگ دنیاست.
Mahya
بعضی وقت‌ها آدم باید به آن چیزی که دارد راضی باشد و توقع زیادی نداشته باشد. اما شاید بعضی وقت‌ها هم باید دنبال قلبت بروی و ببینی واقعاً چه می‌خواهی. باید خطر کنی و شجاع باشی.
she she
صدای بلندی از اتاق جونا می‌شنوم. مامان با تعجب به در اتاقش نگاه می‌کند. وای نه! جونا هنوز آماده نیست. باید حواس مامان را پرت کنم. چی‌کار کنم؟! «مامان وایسا!» مامان از توی راهرو به اتاقم سرک می‌کشد. «بله عزیزم؟» «من می‌خوام دربارهٔ یه‌چیزی باهاتون صحبت کنم.» می‌پرسد: «دربارهٔ چی دخترم؟» اولش نمی‌دانم چه بگویم ولی بعد یکهو چیزی به ذهنم می‌رسد. به جعبهٔ جواهراتم نگاه می‌کنم و یاد لانا می‌افتم. من ازش خواستم زندگی‌اش را همان‌طوری که هست قبول کند ولی او می‌خواست برای رسیدن به رویاهایش بجنگد! بله! بعضی وقت‌ها آدم باید به آن چیزی که دارد راضی باشد و توقع زیادی نداشته باشد. اما شاید بعضی وقت‌ها هم باید دنبال قلبت بروی و ببینی واقعاً چه می‌خواهی. باید خطر کنی و شجاع باشی.  به نظر من اینکه آدم بفهمد کی باید به هرچه دارد قانع باشد و چه وقتی باید برای رویاهایش بجنگد، بخشی از بزرگ‌شدن است.
F.Shetabivash
«بعد از اینکه همهٔ تلاشت را کردی،‌ می‌توانی از نتیجهٔ کارت لذت ببری.»
«چی شده؟ نلی پاهاتو بهت پس نمی‌ده؟ می‌خواد مجبورت کنه تا ابد روی زمین بمونی؟ من فکر می‌کردم همه‌چی حل شده. نکنه بابات نمی‌خواد باهاش قرار بذاره و برن بیرون؟» لانا سرش را تکان می‌دهد. «نه ماجرا این نیست. نلی می‌خواست دمم رو بهم پس بده ولی من قبول نکردم.» «چی؟! چرا آخه؟» «من خانواده‌م رو دوست دارم ولی نمی‌خوام زمین رو ترک کنم. چه شاهزاده‌ای در کار باشه و چه نباشه، اینجا خونهٔ منه. من دوست دارم راه برم و شاد باشم. و واقعاً عاشق غروب آفتابم. و عاشق کفس! یعنی همون کفش هستم. و کتابا و نقاشیا و همهٔ این چیزای قشنگ و دوست‌داشتنی... شما تا حالا چیزبرگر با خردل و پنیر زرد خوردین؟ عالیه!» سرم را تکان می‌دهم. لانا ادامه می‌دهد: «با اینکه صدای خودمو پس گرفتم ولی الان یه صدای دیگه هم دارم که حاضر نیستم از دستش بدم.» منظورش را نمی‌فهمم. «تو یه صدای دیگه داری؟» «بله! به‌خاطر کمک تو، من حالا می‌تونم بنویسم. این صدای دوم منه. می‌خوام روی زمین بمونم و داستانایی دربارهٔ دنیای زیر آب بنویسم. می‌خوام دربارهٔ پریای دریایی کتاب بنویسم تا آدما بدونن ما وجود داریم و واقعی هستیم.»
لباس شنا هم بردارم؟ بله! حتماً برمی‌دارم.  لباس شنای آبی کم‌رنگم را توی چمدان قرمز می‌گذارم. قرار است برای دیدن مامان‌بزرگم به شیکاگو بروم؛ خیلی خوشحالم. مامان‌بزرگ من، بهترین مامان‌بزرگ دنیاست. شیکاگو هم بهترین شهر دنیاست.
کاربر ۲۷۳۴۳۸۸
آهان، آره! من و جونا هم نخوردیم! لطفاً یک بشقاب خربزه برای ما بیاورید! با تشکر!
unikorn
من چه با معجون و چه بی‌معجون زیر آب نمی‌روم. متشکرم!
unikorn

حجم

۱۸۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

حجم

۱۸۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

قیمت:
۵۲,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۶صفحه بعد