بریدههایی از کتاب تنهایی من زنی جوان است هنوز
۳٫۷
(۳)
آن دخترکان به عشق دنیای مدرن
دلبسته کار خوب، در جای مدرن
از خانه به جای ظرف شستن رفتند
در شرکتها، به کلفتیهای مدرن
سیّد جواد
ای مرگ! کلافهام که تو تنهایی
بدنامی و رسوای همه دنیایی
بنشین که فقط خودم تو را میفهمم
نسکافۀ تلخ میخوری یا چایی؟
سیّد جواد
باران و بهار، از سفر برگشتند
مانند نسیم، خوشخبر برگشتند
خوشحال شدم از این که مهمان دارم
افسوس، ولی از دم در برگشتند
سیّد جواد
ای دل که حریف چرخ گردون نشدی
روزی و شبی نبوده که خون نشدی
ای کهنه رفیق چاله میدانیِ من!
لوطی، تو چطور درب و داغون نشدی؟
sadeghi
من اهل همین حوالیام، مردم شهر!
از گریه و خنده خالیام، مردم شهر!
باید به عبادتکده راهم بدهید
هر چند که لاابالیام، مردم شهر!
sadeghi
افتاده هزار برگ خشکیده بر آب
شب، زیر لحاف برگ، برکه پر خواب
از مرگ قشنگ برگها مانده به جا،
یک تابلوی بزرگ با سوژۀ ناب
3741
این گوشه پر از عتیقۀ قاجاری ست
آن گوشه پر از مبل منبتکاری ست
حق دارد اگر عشق به ما رو ندهد
وقتی که دل من و شما انباری ست
sadeghi
از بند تعلق برهد، شاد شود
هر چند تهیدست قلمداد شود
مانند درختهای پاییز، دلم
کاش از غم هفت دولت آزاد شود
sadeghi
ای مرگ! کلافهام که تو تنهایی
بدنامی و رسوای همه دنیایی
بنشین که فقط خودم تو را میفهمم
نسکافۀ تلخ میخوری یا چایی؟
sogand
نه مثل درخت با تبر میمیرم
نه مثل شهاب در سفر میمیرم
در خانه خود، مثل گلی در گلدان
در حال سکوت و بیخبر میمیرم
sogand
لبخند تو یارانۀ یک ملت بود،
بیچاره دلم حساب یارانه نداشت
sogand
گفتند: رهایش کن، خود آزاری است
عشقی که تو داری سبب بیماری است
گفتم: متأسفانه این عشق عزیز،
مثل سرطان خون، درونم جاری است
sogand
این گوشه پر از عتیقۀ قاجاری ست
آن گوشه پر از مبل منبتکاری ست
حق دارد اگر عشق به ما رو ندهد
وقتی که دل من و شما انباری ست
sogand
حالا که چراغ خانهام خوابیده
غم در دل آشیانهام خوابیده
بیدار نمیشود، صدایش نکنید
این بخت که روی شانهام خوابیده
sogand
پرسیدی از این تبی که در تن دارم
بنشین که خیال قصه گفتن دارم
هر چند مسلمانم، در سینه خود
آتشکدهای همیشه روشن دارم
sogand
حجم
۳۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
حجم
۳۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
قیمت:
۸,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد