وقتی چیزی در محیط زندگی ما حضوری چشمگیر دارد و لاجرم بخشی از ذهن و زبان ما را درگیر کرده است، چگونه میتواند از صحنه شعر غایب باشد؟
کاربر ۱۸۳۱۷۸۱
تعریفهایی که آقای دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی عنوان کرده است، جامعتر و دقیقتر به نظر میآید. ایشان در کتاب ادوار شعر فارسی، شعر را چنین تعریف میکند: «شعر گرهخوردگی عاطفه و تخیل است که در زبانی آهنگین شکل گرفته باشد. » با این تعریف، عناصر سازنده شعر، «عاطفه»، «خیال»، «زبان»، «آهنگ» و «شکل» هستند و کلام برای شعر بودن، باید از همه اینها برخوردار باشد.
اسیلیا
تعریف ابن سینا را به عنوان شاخصترین فرد این گروه نقل میکنیم: «شعر، کلامی است مخیل، ترکیب شده از اقوالی دارای ایقاعاتی که در وزن متفّق و متساوی و متکرّر باشند و حروف خواتیمِ آن مشابه باشند. »
اسیلیا
تار زلفت را جدا مشّاطه، گر از شانه کرد
دست آن مشّاطه را باید جدا از شانه کرد
shariaty
اهلی شیرازی مثنویای پانصد بیتی دارد با نام سحر حلال که در همه ابیاتش جناس به کار برده یعنی دو کلمه آورده است با تلفظی واحد و معنایی متفاوت، کاری که سخت مورد علاقه شاعران صنعتپرداز بوده است. این هم چند بیت از آن مثنوی که معلوم نیست با چه رنج و مشقّتی سروده شده و در عین حال، به اندازه یک دوبیتی بابا طاهر هم در اذهان رسوخ نکرده است:
ساقی! از آن شیشه منصوردم
در رگ و در ریشه من، صور دم
shariaty
در این میان وزن «مفعول مفاعلن مفاعیلن فع» (وزن رباعی) بسیار عجیب است چون چند نوع از تغییرات بالا را در آن واحد میتوان در رکنهای مختلف آن اعمال کرد و ۲۴ حالت هجابندی با اختلافهایی اندک برایش یافت.
shariaty
ساختار زبان فارسی بهگونهای است که جملات آن به مصوّت کوتاه ختم نمیشوند. یا به عبارت دیگر، ما در آخر هیچ جملهای هجای کوتاه نداریم.
shariaty
مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن
هان ای دل عبرت بین! از دیده عبر کن، هان!
ایوان مداین را آیینه عبرت دان
shariaty
فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن
به کدام دل از اینجا به مسافرت برآیم؟
که در این جزیره خون رگ و ریشه کرده پایم
shariaty
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن
ز بس که در قفس خویش، انتظار کشیدم
فسرده گشتم و دست از سر بهار کشیدم
shariaty